يکشنبه ۱۴ بهمن
خطرناکترین موجود شعری از ایرج ابراهیمی
از دفتر شب بی ستاره نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۸۹ ۰۰:۳۹ شماره ثبت ۱۲۱۳
بازدید : ۹۵۲ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب ایرج ابراهیمی
|
صدایی می اید دلم را به لرزه می اندازد از تو طویله صدای ترسناکی می اید ترسم گرگ باشد برجای خود میخ کوب شده واز جای خود بلند نمی شوم چه احساس عجیبی است باهمه ی ترسم بیرون را می نگریستم چشمم افتاد ابوطیاره ای که اون جا بود فهمیدم گرگ طویله ی ما حیوان نیست ادم هست ترسم دو برابر گشت چون انسان بدتر از حیوان است گربه حیوان دو چوب زنی می رود ولی انسان با تو می جنگد وبرای بدست اوردن نیازش تو را میکشد بلی باور کردنش دشواراست گرگ دهات ما انسان است گرگ دهات ما حیوان ناطق است اری سخت است باور کردنش دلم خوش بود گرروزی به دام افتادم انسان دیگری هست که مرا نجات دهد ولی حال می فهمم در این دنیا ادمها همه تنها هستند پس ادمها گریه کنید به حال خودتان که تازیانه نابودی خودتان را میزنید ازیک جا غذای خود را قطع می کنید ا ز یک جا انسان دگر را به بند می افکنید واز جای دگر با احداث کارخانه های دیو مانند راه نفس خود را بند می اورید ایا تا به حال دیده اید موجودی به این خطرناکی که حتی برای خودش هم ارزش قائل نیست گردیده اید نشانم دهید تا من هم ببینم. ببخشید که اگر این دلنوشته شدحرف دلم بود گفتم .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.