بی تو شب تیره و مهتاب شبم ساکت و سرد است
نگهم مانده به کوچه به تنم هاله ی درد است
نه دگر شاد و نه از جـام لبی واله و مستم
که فقط عاشق دیوانه ی در بست تو هستم
زده انگار جـوانه ، غمی از عمق وجودم
سرطانی شده دوری تو در بود و نبودم
چه شبی را گذراندیم در آن کوچه ی مهتاب
نشدیم سیر از این عشق و نشد چشم کسی خواب
تو فقط خیره به من بودی و من محو تو بودم
سر من گرم تو و عشق برای تو سرودم
تو تمنای منِ عاشق بی صبر و قرار و
من از این لحظه ی ناب عاشقانه به شکار و
گل و مهتاب به ما خیره و چشمِ منِ عاشق
شبمان شاهدِ رقص شاخه و شور دقایق
لب من بسته و دست تو به گیسوی سیاهم
شب و آرامش و مستیِ تو و طرز نگاهم
گل و مهتاب و شب و آینه ها هم همگی مست
همه دلداده و عاشق ، همگی عاشقِ یکدست
به توگفتم که مبادا بکَنی روزی از این دل
به کسی دل بدهی بگیری ام ،روزی از این دل
تو به من گفتی از این لحظه دگر دل به تودادم
سفر و آخرتم تو دل به آمال تو دادم
حذر از عشق تو , کار من دیوانه نباشد
سفر از پیش تو جز قصه و افسانه نباشد
نبُرم از تو نگاهم , نکشم پای به جایی
نزنم باده و جامی که تو درد من دوایی
به جز از آتش جانسوز تو عشقی نپذیرم
نه فراموش شوی و نه کسی غیر تو گیرم
تو به من گفتی که صیاد دل عاشقم هستی
نپَرم از سر کوی تو به هوشیاری و مستی
اگرم سنگ زنی هم نشوم دور ز کویت
به اشاره بشوم جلد تو و رام به سویت
که به دام تو گرفتارم و آوارِ شمایم
حذر از عشق تو هرگز نشود رسمِ وفایم
مه و ناهید به لبخندی و شوقی هیجانی
من و آرامشِ یک عمر ، به دور از نگرانی
شدم از زمزمه ی آب و نگاهت بسی آرام
همه ی شاپرکان دور سرم حلقه ی یک دام
ناگهان لرزشی افتاد به قلب تو و دستم ؛
نگرفتی و از آن لحظه من از پای نشستم
به دو چشمان تو زد حلقه ی اشکی و دگر هم
من از این حالت تو دچار اما و اگر هم
نشدی بسته به عهد و به دلی را که تو بردی
پس از آن شب تو خودت را به وفای که سپردی؟!
شب و تنهایی من بعد تو شد حسرت ممتد
گله از حال خودم دارم و از این غم بی حد
سفرت باعث جان دادن تدریجی من شد
خبری از تو نشد , مرگ مرا حاصل تن شد
نه کسی حال مرا دید و نه دل داده به یاری
نه در آن کوچه دگر اشکی و مهتاب و نگاری
نه لبی بود و نه جویی و نه چشمی که ببارم
نه صدایی که کند محو خودش این دل زارم
سر خود تکیه به شانه های زخمی زدم این بار
که دگر بریدم از باور عشق ، از دل و دلدار
بی تو اما همه ی درد جهان را به تنم پوشاندم
افسانه_احمدی_پونه
برگرفته از شعر کوچه
فریدون مشیری
بسیار زیبا سرودید و دلنشین و روان
سالم و پیروز باشید