شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
ز سعدی شنیدم که فرمانده ای
بزد سنگ سختی به درمانده ای
چو بهر تلافی توانش نبود
ز روی زمین سنگ برداشت زود
به نزدش نگه داشت سنگ سیه
رسد روز موعود شاید ز ره
گذشت از پی یکدگر ماه و سال
به سرعت که گویی زند کبکُ بال
غضب کرد فرمانده را پادشاه
به دستور حاکم درآمد به چاه
چو آگه شد آن عابد از حال او
بیامد خبر ها ز احوال او
بشد نزد چاه و در آورد سنگ
بزد بر سرش سنگ را بی درنگ
بگفتا کیی ؟ از چه سنگم زنی؟
مرا دیده ای دست تنگم ، زنی
بگفتا فلانم ،که سنگم زدی
همین سنگ بر پای لنگم زدی
بگفتا کجا بودی ای شیرمرد
نگفتی چرا با من از رنج و درد
بگفتا که ترسیدم از جاهِ تو
که اندیشه کردم ز درگاهِ تو
کنون در ته چاه دیدم تو را
قصاصت کنم چون که باشد روا
که ظالم نماند به دنیا زرنگ
زمانه بگیرد از او آب و رنگ
* بر اساس حکایتی از باب اول کتاب گلستان سعدی با عنوان ( قصاص روزگار)
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما، زنده باشید و برقرار | |
|
درود برشما و سپاس ، سلامت باشید | |
|
درود بی پایان برشما، پاینده باشید و پایدار | |
|
درود بر استاد انصاری سپاس از شعر زیباتون | |
|
درود بر شما سلامت باشید و برقرار | |
|
درود فراوان بر شما تشکر بابت اظهار محبتتان | |
|
درود بر. شما سپاس بانوی گرامی ، سلامت باشید و موفق | |
|
🍃🌸🍃بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیم🍃🌸🍃
🕊 ⚘اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم🕊⚘
🍃🌺🍃اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ🍃🌺🍃
🕊 ⚘اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم🕊⚘
🌺سلام عیدمیلاد امام رئوف حضرت رضا(ع)برشما مبارک🌺
🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار بسیار زیبا سرودید
کار جالبی می کنید که حکایت های سعدی رو به نظم در میارید
موفق باشید و سربلند