خاکِ مُزَعفَر
سکوتی مرگبار پُرشده بود ، درکوچه خیابان
طوری که انگار پاشیده شده میانشان ،
خاکِ مُرده
دراین خاکِ مزعفر، مدتهاست پاشیده شده ،
ظلمی که برعکس ظاهرش ، خیلی تُرده
همه پچ پچ می کنند
آخه دیوارها و، موشِ داخلِ دیوارها ،
همه نامحرم اند
هرکس سَیاس تر باشد دراین بین ،
بی شک بُرده
قربانِ قلوبِ مادران !
باید قوی باشند بمانند همیشه
میان اینهمه جوان سرخورده و، افسرده
میان اینهمه مبارزِ نشسته ،
پشتِ سنگرهای نامرئی ،
خاکی و آفتاب سوخته ، سیه چُرده
میان اینهمه جوانِ تیرخورده
دراین صفوفِ پشت دربها، درهم فشرده
یکی فارسه ، یکی لُر
یکی تُرکه ، یکی کُرده
ظلم بدجوری باز، بارَش را نشانده ، روی گُرده
یارو چند وقت پیش عنکبوت ،
درون جیبش ملق میزد ،
ولی حالا، دیگه لُرده
جوانه ، چون جوانه ای ، از ساقه ی گندم ،
تازه روئیده بود ، از آغوشِ مامَش ،
حالا مُرده
سکوتی مرگبار پُرشده درکوچه خیابان
این نمادِ آتشِ مخفی به زیرِمُشت مُشت خاکسترست
طوری پاشیده شده سکوت و خاکستر که انگار،
پاشیده شده برهمه جا ، گَردِ مُرده
بهمن بیدقی 1402/2/23
اجتماعی بسیار زیبا و شورانگیز بود