هر چه بادا باد

                "هر چه بادا باد"
 هر چه بادا باد امشب دل بدریا میزنم
داد خود را در بلندای تماشا میزنم

در مصلا میزنم فریاد با بانگی رسا
خفتگان را ناخنک در خواب و رویا میزنم

در کشم از روزگار نامرادیها دمار
دم بدم فریادها با بوق و کرنا میزنم

پرده بردارم ز روی روح بغض آلود شب
زخمه ای بر تار سیم ساز افشا میزنم

من شراب عشق را در کنج زندان یافتم
آتشی اندر دل زار زلیخا میزنم

تا کنم هموار راه سنگلاخ عشق را 
گام اندر راه رمز آلود صحرا میزنم

 میشوم همراز دشتی بیکران مجنون وار
دست اندر آتش عشقی هویدا میزنم

 خیمه ای خواهم زدن اندر میان ریگزار
نقشهایی را بیاد نام لیلا میزنم

میرسم بر خطه خورشید گاهِ نیمه شب
حلقه بر در با امید صبح فردا میزنم

میروم بر آستان خانه خماّر باز
لب بکام آشنای جام مینا میزنم

از خماری و خراباتی نمیدارم هراس
مهر تاییدی بروی نام رسوا میزنم

میدهم جولان سوار تیز پای خامه را
خط بطلان بر نقاط کور دنیا میزنم

می گریزم از کمند زاهد ظاهر پرست
دست و پا در پیچهای زلف معنا میزنم

می نترسم از هجوم بی امان خارها
دودمان خار را از ریشه یکجا میزنم

هر سخن کز دل برآید دلنشین و دلرباست
حرف دل را چون "یگانه"بی مهابا میزنم

#امیر_وحدتی_یگانه