مـنـم آوار دیـواری فـرو ریـخـتــه بـه روی خـود
کـنـون گـرد و غـبارم در پـیِ نشـو و نُمـوی خـود
منم جِرمی ؛ گرانش نیست مواد دلخوشی بر آن
مـرا آهنـربـای درد کـشانـده سمت و سـوی خـود
جهان تشبیهمیدانست و من چونگویمغناطیس
مدام غلـطان گرداگرد خویش و جستجوی خـود
شـبـیـه کـارزار رسـتـم و اسـفـنــدیـار هـسـتـم !!
نبرد و رزم موسوم به "خودم در روبـروی خـود"
کسی یارای همدم بودن و همصحبت من نیست
خودم حاضر شدم در این نشستوگفتگوی خود
گـلـی خـوش رایـحـه در گُلـسَـرای زنـدگی بـودم
گـلابـم را گـرفتنـد و زدودنـد رنـگ و بـوی خـود
کشیـدم خـنجـر حـق از غـلاف بر جـانـب ناحـق
رسیدوجدانبهگوشمگفت : بترس از آبرویخود
نکن کَلکَل تو با من روزگار چـون پیـر این کارم
نکـردم داخـلِ آسـْیاب سـفیـدش تار مـوی خـود
بشورایمردهشورآراموبنْویسسنگتراشبرسنگ:
تنخفته دراینگور ، دست نیافت بر آرزوی خود
خودپندار
یزدان_ماماهانی
سـرایـش۱۶_۲_۱۴۰۱
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
زیبا سرودید 💐💐🌺