اینگونه که میگویند ما شاعریم
از زمین و زمان همیشه شاکیایم
به سینهی درد در میکوبیم و به ریشهی عشق آب میدهیم
بین این دو هر آنچه دستمان ، نه فکرمان بکشد لگدی خوب و بد
نه
نمکش کم و زیاد ،
میزنیم
دوستان ما شاعریم !
رسالت کلمه را مغز فهمیدیم
از خیال پرندهای ساختیم، پرواز
در تلخ و شیرین ما احساس را حل کردیم
دوستان ما شاعریم !
از هر آن دیده ندیده آشنا باید غریبه
بر همه حشو ست ولی باشد طلبکاریم
راستش نمیدانم به و. و .و . وجدانم !
رجوع کردم
اگر جای یکی از بانی دردای شاعر ، نه جانم درد مردم
بحق انصاف را پس خوب میگوییم
بروی صندلی نرمش
نشستیم و نگاه
اجتماعی را سیاسی ، اقتصاد ...
باورم هست که در باورتان
کس نباشد دگرم شکوهکنان !
باوری هست در باورمان
باورش خوش بشود باورمان ؟
گپ من دوست عزیزم
شعر نیست حرف دل است
تو که در صفحهی دوست
سفره را باز میکنید
به شعرش لب نزنم ،خسته شوم !
میخوابد وژ . وژ .وژ . وژدان تو
میمیرد وچ . وچ . وچ .وچدان من
مرحبا ، زیبا شده
.
.
.
امضا سپید
____________ چه قشنگ.
دوستان ما شاعریم
تو بگو حالت خوش است
من میگم حالم خوش است
از همه هم شاکیایم
میگویند ما شاعریم
پ . ن
تلنگری بود به خودم
بگیرد دگری گناهش بر گردن من ،
نباشد
حق همیشه پشت سبیل من یا ما !
جایش خوش
تارش ابدا به کسی
اصلا ما شاعریم
~~~~~~~~~~~~
گفته ؛ نقدم کنید
نه با قلم مشتی مشقتان
با شیشهی بامرام مشربتان
خدا نکند بشکند هیچ شیشهای
اما تکه شیشهها از تیغهی هر تبری تیزترند
مانده : بریدن ، قطع کردن ، شکستن ...
دید همهی آلات نابودگراند
گفت : منظورم کوبیدن است
پس ابزار عوض ،
پتک شد و اینچنین
قربان مرام پتکی که میکوبد نگاهش بر شعرم
آنهم نه جنس آهنین
تا بیاموزم چگونه با٫ زبانهی قلم٫ ماهی بگیرم
__________________________
مرا بخطی که مینویسم ؛
___ قضاوت نکنید !
خانهی دلی پراست ؛
___ نانوشته ها
آروین ۱۴۰۲
جناب اروین من خودم از زمین و زمان شاکی هم دست رو دل ما نگذار
که الان است گریه کنم ها .
مراقب خودت باش
موفق و مؤید باشید .