سلام و درود شهزاده ی ریاضیات
ابتدا تشکر می کنم از ابتدای سخنتان
خوشحالم که اعتماد به نفسم را خالی از کبر و غرور دید چرا که غرور صفت شیطان است و باید در برابر علم تواضع داشت؛حتی درجایی دیدم که استاد محمدی بزرگوار گفته بودند که باید با تواضع به سمت علم رفت و این سخنشان به جانم و دلم نشست و حال تکرار سخن استاد برمن واجب شد
و اما نکته مهمتر اینه که آنچه بیان کردم یک نظر شخصی بود وحتی این که اشتباه باشه رو بیشتر حدس میزدم واسه همین اگه با صراحت کامل بگید کاملا اشتباه گفتید فقط یه لبخند میزنم بچون میدونم قرار یادش بگیرم،
و از جهلش بیرون بیام.چون وقتی انسان یه چیزیو فکر میکنه میدونه هیچ وقت به دنبالش نمیره،
مثال بزنم استاد؟!
مثلا بنده در ذهنم گمان میکردم "ازدحام" بصورت "ازدهام نوشته میشه و همین علم کاذب و توهم دانستن اجازه نداد یه سرچ تو گوگل داشته باشم ولی بعد که شما گفتید از جهلش خارج شدم و اتفاقا خیلی هم ناراحت بود چرا دوستان نگفتند
سبحان الله از یک خط شما ۱۷ خط حرف درآوردم
باورکنید من آدم کم حرف یا کلا بی حرفی هستم در عالم بیرون ولی نمیدانم چرا اینجا نوشته هام همشون چند مترین
اما برم سر اصل مطلب،خیلی ممنونم که برایم نوشتید استاد،گمان میکنم استاد محمدی بزرگوار آبروداری کردند که جواب کامنت بنده رو ندادن
کلا بنده برعکس گفتم
چون گویا هندسه های اقلیدسی اصل توازی شون مشکل داشت چونکه نتونستن اون رو اثبات کنند.و بقول دلامبر این افتضاح هندسه بود
بماند که بعد از خواندن نوشته هاتون یه مقاله ی خوب در این رابطه خوندم.
گویا توی قرن ۱۹ سه ریاضی دان به نام های گاوس در آلمان،بولیایی در مجارستان،نیکلای ایوانوویچ لوباچفسکی
در روسیه بصورت همزمان به کشف هندسه جدید میرسند.
اما اینجا آنچه مدنظر شما و استاد بزرگوار بوده همین هندسه ی لوباچفسکی هستش که البته دو نوع داره یکیش هندسه ی بیضوی و دیگری هم هندسه ی هذلولوی است که
در واقع به این هندسه ها هم نااقلیدسی می گفتند.
و تنها تفاوتش با هندسه های اقلیدسی اصل پنجم است که نقیض اصل توازی هندسه های اقلیدسی که میگه،از یک نقطه خارج شده از یک خط راست می توان بی شمار نقطه به موازات آن کشید.
و سوالی که برام پیش اومده این که کدومش درست تره
از هندسه های اقلیدسی و نااقلیدسی...
اما چیز جالب تری که خواندم این بود که هندسه های اقلیدسی در مهندسی کاربرد دارند نظیر ساختمان سازی یا ساختن یک سد.و یعنی شاید به این معنا باشد که اشتباه هم نیست.و پرتو نوری هم که فرمودید مثالی از هندسه های نااقلیدسی .
بنابراین
استاد،مهندس و دکتر محمدی عزیز با هوشیاری و اشراف تام این تعبیر زیبا را در شعر آوردند.
که هنوز جای بحث داره.
خیلی دوست دارم ارتباطش رو با جهان استدلال و صغرا و کبرا و شکل معیوب بدونم و بدونم منظور استاد دقیقا چه بوده....
بازم ممنونم از شما که باعث شدید از جهل و گمراهی خارج بشم
سلامت و تندرست باشید
بانام ویاد خدا و
درودبرشما استاد بزرگوارجناب محمدی عزیز
واقعا حیف بودکه براین سروده نقدی نوشته نشود وبرطبق قولی که درنظراولیه ام برشعرنوشتم برگشتم تا چندجمله ای بیشتردرباره ی این شعربنویسم چون واقعا شعری است که ارزش نقدونظر نوشتن را دارد
راستش هرچه دقت کردم که ایرادی به شعرببندم که فقط تعریف نشه نتوانستم تمام شعرهای استادمحمدی بی نقصند اما این شعریه چیزدیگه بود.. .
بسیارعالی شروع شده ،ارتباط بین مصراعها عالی است موسیقی بیرونی وکناری ودرونی ومعنوی همه دراوج تصاویربکروجاندار از آرایه های ادبی بخصوص تلمیح بسیارخوب استفاده شده درشعر هربیتش اشاره به یک داستان تاریخی دارد و بسیارخوب هم به پایان برده شده تمام شعرسلسه واربهم مربوطه ودرعین حال هربیتش یک دنیاحرف تازه دارد وشاه بیته تنوع واژه ها وترکیبات هم نشان ازعلم واگاهی زیادشاعردارد ....
غزلی چندوجهی که می تواند شخصی باشد درظاهراما اجتماعی واعتراضی هم هست درواقع درد زمانه ی امروز رابازبانی مودب ولطیف اما قدرتمند بیان می کند
☀️بیت اول
زمان نارس مکان زخمی دلم آشوب می خواهد
دُمِ باتون و گاز و پنجه ی سرکوب میخواهد
چه بیت طوفانی ای بود مخاطب راسرشوق می اورد وهیجانش رابرمی انگیزد که تا پایان شعربماندوبخواند
دل شاعریک جنگ ودعوای تمام عیارمی خواهد برعلیه زمانه ومکانی که درآن هست برعلیه زمانه ای که وارونه شده وهیچ چیزسرجایش نیست
☀️بیت دوم
شبیه نوح و لوط و مادر قاجاری ناصر
صَفِ آهن پرستان و زن ایّوب میخواهد
صف آهن پرستان خیانتکار این روزها طولانی است متاسفانه حکایتی شده درجهان امروز جهانی که همه چیز رادر پول می بیند وبرای بدست اوردنش دست به هر فساد وجنایت وخیانتی می زنند
این بیت تلمیح قشنگی دارد به چند داستان قرآنی که دریک بیت گنجانده شده اند ونشان ازمطالعه ی زیاد وقدرت شاعرانه گی شاعردارد درمصراع اولش اشاره کرده به همسران خیانتکارنوح ولوط ومادرناصرالدین شاه قاجاری که حکایتش راهمه میدانیم که به دلیل دلبستگی ای که به امیرکبیرداشت اما امیرکبیربه او بی توجهی میکرد فتنه کردواوراکشت ...
ازطرفی هم اشاره به دردامروز جامعه ی مادارد این خیانتها وتن فروشیها گاهی به دلیل فقره زنانی که برای لقمه ای نان تن می فروشند ازروی اجبار وچه دردبزرگیه چه معضلی شده این روزها
اما عده ای اززنان فقط ازروی هوس وولع وطمعکاری خیانت می کنند وآهن پرستند درواقع دنبال ادمهایی هستندکه ماشین بهتری دارند پول ومقام دارند ودست به خیانت میزنند درواقع علتش زیاده خواهی وهوسه...
والبته برعکسش هم هست گاهی بعضی مردان هم آهن پرستندودنبال پول وموقعیت زنانند وخیانت می کنند
زن ایوب هم که می دانیم همه که خیلی صبوری کردبه پای ایوب ومشکلاتش
زن وفاداری بود ودرشرایطی که ایوب گرفتاروفقیرو بیماربود ودرخارج ازشهروهمه هک دوری می کردند ازاو زنش همراهش بود وباهم تحمل می کردند درد ورنج بیماری وگرفتاری ونداری را
ولی زن اوراهم سوسه کردشیطان
تابوسیله ی او ایوب رامنحرف کند که دست ازصبروتوکل درگرفتاریها برداردومشرک شود
روایتهای زیادی درمورد این وسوسه هست
و پیامبر می خواست تنبیهش کند وصدضربه شلاق بزندش که خداوند دستورداد که تقلیل بدهدوباخوشه ی صدتایی گندم تنبیهش کند
☀️بیت سوم :
چنان دلگیرم از نامردی احکامِ اجباری
سَرم دردِ سه فاز و باورِ مرطوب می خواهد
ازاین بیت چندبرداشت می شود کرد
اول اینکه شاعرازقضاوتها وحکم دادنهای غلط آنقدر دلگیراست که سرش می خواهد منفجرشود دردسه فاز چقدرقشنگ بود برق سه فازهمانطورکه میدانید قدرت بیشتری دارد برای لوازم الکتریکی مثل موتورها وغیره استفاده میشود منظور ازدرد سه فاز دردی که فشارسنگینی برسرووجود شاعرآورده ومی خواهدکه منفجرشود
وبرداشت بعدی هم می تواند این باشد که
شاعر اعتراض دارد به احکامی که درجامعه اجبارشده ونه تنها نتوانسته دردی را ارمردم دوا کند بلکه باعث لج ولجبازی شده ومردم بدتر دشمن خدا و دین خداشده اند وبه جان هم افتاده اند که حکایت آشنای این روزهاست....
شاعرمی گوید آنقدر دلگیرم ازاین عمل که دلم می خواهد منفجرشوم ....
☀️واما بیت چهارم :
به جای شاخه ی یاسین تنِ حمدی که تب دارد
مُشدّد های ضالین، آیه ی مغضوب میخواهد
اشاره دارد به پندوموعظه های بی ثمر وضرب المثل معروف یاسین درگوش خرخواندن وهمچنین سوره ی مبارکه ی یاسین
همانطورکه می دانید واگرتفسیر سوره ی یاسین رابخوانید دراین سوره که قلب قرآن هم نامیده میشود
به تعدادی ازنشانه های عظمت خداوند هستی به عنوان نشانه های توحید اشاره شده و در بخش دیگرمسائل مربوط به معاد وویژگی های بهشت و جهنم مطرح شده
که لذت مطالعه وکشفش وربطش رابه خودمخاطب می گذارم
وهمچنین درمصراع دوم هم به آیه ی آخر سوره حمد اشاره شده
گمراهانی که دیگرپندوموعظه هم اثری برانهانداردو خداخودش مگرکاری کند انگار جزعذاب وغضب چاره ای نمانده
که مسببش هم رفتارغلط خود ماست
درموردهربیت این شعرو بخصوص این بیت صفحه هامی توان نوشت که فرصتشو ندارم
☀️بیت پنجم:
زبانِ موریانه زخم کرده خودکشی ها را
دهانِ دار هم پیراهن مرغوب می خواهد
چقدرزیباست این بیت
چندبرداشت میشود ازاین بیت کرد
موریانه درمعنا زنگاری است که آهن و فولاد را ضایع می کند و هم نام حشره ای است چوب خوار...
جانوری که چوب را می خورد و آن را سوراخ سوراخ می کند وچند نوع موریانه هم وجود دارد یکی در خانه ها ویکی هم موریانه های استوایی بیابانی اند
شاید کنایه ازنیش زدن وسرزنش کردن وزخم زبان زدن هم باشه که کم کم باعث خودکشی می شود ازطرفی
شاعرفکر کنم اشاره به خورده شدن عهدنامه توسط موریانه ها باشد عهدنامه ای که قریش برای فشاربر بنی هاشم آنرا نوشتندو امضاکردند که برطبق آن فشاربرپیامبرویارانش چندبرابرمیشد وباعث هجرت پیامبرازمکه وسکنی گزیدن درشعب ابیطالب به خاطرفشارهای قریش که هم مالی بود هم فشارهای اجتماعی ودرواقع تحریم کردند پیامبرویارانش را ودرمضیقه قرارش دادند که چندسال خیلی برایشان ویارانشان سخت گذشت وخداوند به پیامبروحی کرد که عهدنامه خورده شده توسط موریانه وفقط نام خدا برآن باقی مانده موریانه مأمور الهی برای از بین بردن عهدنامه شده
پیامبر (ص) این مطلب را به ابوطالب خبر داد.
((براساس برخی از نقلها ابوطالب نزد بزرگان مکه آمد ابتدا از آنان اعتراف گرفت که به این عهدنامه دست نخورده و بعد گفت: «برادرزادهام خبر میدهد که خدا به او گفته که عهدنامۀ شما از بین رفته و تنها «بِاسمِکَ اللّهمّ» باقی مانده است. من پیشنهاد میکنم آن را بیرون بیاورید، اگر دیدید همانگونه است که محمد (ص) میفرماید، از مخالفت با او دست بردارید به او ایمان بیاورید و اگر چنین نبود، من او را تحویل شما خواهم داد». آنان کلام ابوطالب را منصفانه دانستند و عهدنامه را بیرون آوردند و دیدند که ماجرا همان است که رسول خدا (ص) بیان فرموده است.
حتی نقل شده که گروهی از افراد درجه دو و سه قریش که چنین معجزهای را به چشم مشاهده کردند اسلام آوردند، ولی برخی از سران، بر لجاجت و عناد خود افزودند. البته آنان نیز در نهایت تسلیم شدند و گفتند: «از بین رفتن عهدنامه دلیل بر لغو آن است». از این پس پیامبر اکرم (ص) و بنیهاشم، سربلند و سرافراز از شعب به مکه برگشتند و بهسراغ زندگی معمول خود رفتند.))
این بیت شاره ای دارد به مشکلات اقتصادی وفقرکه قسمتی ازان به دلیل تحریم ها وفشارهایی است که برکشورما ازهرطرف واردشده ومردم را علیل وزمینگیرکرده تاجاییکه به خودکشی فکرمی کنند
مصراع دومش هم کنایه ی بزرگی داشت برای طناب دارهم باید لباس خوبی داشت
دراین بیت عده ای هم که اعتراض می کنند هم که سرنوشتشان طناب دارشده!
یادقصه ی حضرت سلیمان هم آدم می افتد که موریانه عصایشان راخوردوبرزمین افتادند...
موریانه درچندقصه ی قرانی هم آمده
☀️واما بیت بعدش:
گواهی میدهد انجیل شعر و نقد یوحنّا
حسادت های شمعونی مرا مصلوب میخواهد
کتاب انجیل چهارنسخه است که یکی اش همان انجیل یوحناست که نویسنده ی آن یوحنا از شاگردان حضرت یحیی ازیاران حضرت عیسی بودبود که سالهابعدازمرگ حضرت عیسی درکلیسای اورشلیم بود ...
شمعون هم برادر حضرت یوسف بود که بسیارحسادت می کردبه ان حضرت وپیشنهادکشتن قتل یوسف راابتدا او داد
می گویند هنگامی که یوسف رادرمصرپیداکردند وبرادران خواستند برگردندشمعون راخواستند گروگان بگیرند که شمعون مقاومت کرد بنابراین یوسف هفتاد سرباز را فرستاد که اورا بگیرند اما شمعون همه آنها را زمین زد وسپس آنگاه یوسف منسه را فرستاد که او را گرفت و شکست داد و شمعون همانجا فریادکشید که این ضربه از سوی یک نفر از اسرائیلیان است و مصریها چنین قدرت ونیرویی ندارند...
حسادت شمعون ریشه ی تاریخی دارد...
وچه خوب شاعربهره گرفته ازاین داستان تاریخی
حال شاعرانجیل شعرونقد یوحنا را آورده که برسد به مفهوم حسادت کنایه ازکسانی که باشعرهاونقد ونظرهایشان دیگران راهدف قرارداده واذیت می کنند...
☀️ قمار آرزو ها در مربع های تکراری
جنین شش قلوی تاس را مغلوب میخواهد
قمار آرزوها یعنی اینکه ما دقیقا مثل مربع های تخته نرد توی تکرار بیهوده افتاده ام و علیرغم اینکه حتی تاس ما جفت شش می اورد بازهم بازهم بازنده هستیم
جنین شش قلوی تاس کنایه از جفت شش آوردن هست
درقمارآرزوهایمان باختیم یعنی مغلوب بازی روزگارشده ایم روزگاری که الان دردومرض ومشکلاتش هرروز داره بیشترازدیروزمیشود
☀️گرفته ژست هذلولی جهان تلخ استدلال
به این صغرا و کبرا شکل ما معیوب میخواهد
به لحاظ علم ریاضی هذلولی شکلی است که از برخورد یک صفحه با مخروط حاصل میشود وژست هذلولی هم
یعنی اینکه دنیای استدلال و فهم و شعور شکل هذلولی که ناپایدار هست را گرفته و روی مدار دایره نمیچرخد و میخواهد با صغرا و کبرایش هم ما را همسو کند و شکل ما را هم از مدار درست خارج کندودرواقع استدلالهای نادرستی که باعث گمراهی میشود
☀️پناه روسری سُر میخورد از فرق اقیانوس
نگاه کوسه را شرمنده و محجوب می خواهد
سرخوردن روسری ازفرق اقیانوس
این بیت کلی حرف دارد هم برداشت شخصی می شود کرد وهم برداشت عمومی
برداشت شخصی اشاره دارد به کسی که خودش جلب توجه می کند او بارفتارش کاری می کند که طمع بقیه رابرانگیزد وبعد که کسی نگاهش می کند جبهه می گیرد وناراحت است وژست بیگناهی میگیرد
روسری اقیانوس که می افتد پناه ماهی هم ازبین میرود
ماهی میشود نازمی کندوعشوه می ریزد ولی ازکوسه انتظار خویشتن داری دارد چه تصویرزیباوبکری
وازنظراجتماعی وعمومی هم می شود تعمیم داد به به کسانی که غیرمتعارف و لخت و عریان درخیابان راه می روند و وقتی نگاه بدی به آنها میشود اعتراض می کنند حال وروز امروز دنیای ما وکشورما
بعضیها که آزادی راباعریانی وبی بندوباری اشتباه گرفته اند وبی بندوباری را روشنفکری قلمداد می کنند ودرواقع ازآن وربوم افتاده اند فکرمی کنندکه کارشان درست است برعکس اینها هم باز هستند کسانیکه که مردم رابه زور واداربه پوشش می کنند دوتفکر متفاوت اما هردوتا غلط که یک عده نادان به ظاهر فهمیده طرفدارش شده اند ودارند سرش باهم می جنگند!
نه حجاب اجباری ونه بی بندوباری وعریانی بیش ازحد برخیها هیچ کدام درست نیست حد تعادل باید نگه داشته شود
☀️پس از ما شک به جان ماجرای سایه افتاده
که از دیوار حاشا ضامن مکتوب میخواهد
وقتی شک به جان سایه می افتد نمیداند چه کاری انجام دهد
محل افتادن سایه معمولا دیوار هست
بر اساس ضرب المثل دیوار حاشا بلند است حتی سایه هم بدون حد و مرز ما را و وجود ما روکتمان میکند و به وجود خودش هم شک می کند و به خاطر همین شک از دیوار حاشا که بلنداست ضامن مکتوب میخواهد برای اینکه میداند دروغ میگوید
☀️تو از جغرافیای سوختن پروانگی کَم کُن
جهانِ ویترین آینده را از چوب می خواهد
واین هم بیت آخر که واقعا زیباست خلاصه ونتیجه ی تمام بیتها وحرفها هم هست
جغرافیای سوختن، هم می تواند نشان یک مکان خاص باشد مثل یک کشور یایک شهرویاهم نشان از خود دنیاباشد دنیای بهم ریخته با آدمهایی پریشان وزخم خورده وافسرده دنیایی که اهالی اش رامی سوزاند
وآینده اش هم مشخص نیست
شاعرحالایابه خودش ویابه مخاطبش تلنگرمیزندومی گوید تو دوروبرهمچین مکانی نچرخ وپروانه گی نکن
جهان ویترین ترکیب بسیاربکروزیبایی است
ویترین چوبی هم که خیلی زودترمی سوزد
چوب زودآتش می گیرد...
کنایه ازبی ارزشی دنیای امروز....
جهان امروز جهان نمایش دادن وجلوه گری وفخرفروشی شده دنیا شده مثل یک ویترین وشاید اشاره به همین جهان مجازی هم باشد که ویترین زندگیهاشده
ویترین هم که جایی است که اجناس وکالاها را برای شناخت ودیدن وپسندیدن آن در معرض دید و اطلاع عموم قرار میدهند،محفظهای شیشهای یا شفاف که شکل ظاهری کالا و محصولات را نمایش میدهد معمولا برای کسب و کار ها استفاده می شود اما همیشه هم حقیقتها نمایش داده نمی شود واعتمادی هم به آن نیست...
شاید خیلی دورهم اشاره به نگاه جنسی ای هم باشد که الان به زنها دارند و ازاو سواستفاده می شود به عنوان کالایی برای تبلیغات وکسب درآمد
درظاهرازآزادی اش دم میزنند ازاینکه بدنش به خودش تعلق دارد وآزاد است اما درواقع ازاو سواستفاده ی ابزاری هم میشود برای تبلیغات وصنعت فیلم.... وغیره ...
☀️🌼این نوشته قطره ای بود درمقابل معناومفهوم بلند این شعر وامیدوارم کم وکاستی وضعف هایش را برمن ببخشیدجناب دکترمحمدی عزیز
باآرزوی سلامتی وموفقیت هرچه بیشتر درتمام عرصه های هنر برای شما استاد توانمندوآگاه
✍️ جمیله عجم