جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر علی پیرانی شال (آرام)
آخرین اشعار ناب علی پیرانی شال (آرام)
|
دوباره بارشِ باران… دوباره بارشِ باران دوباره چتر در دستت دوباره رفتنِ تو و دوباره ترس در چشمم مبادا رفتن و امّا… مبادا وُ مباداها دو چشمِ پنجره خیس وُ خیابان بعدِ تو خلوت صدایِ چرخِ گاریچی عبور از کوچه یِ تنها دو چشمِ خسته یِ من با صدایِ پایِ تو غمگین صدایِ پایِ تو کم کم به گوشِ من نمی آید بدونِ تو منم فانوسِ سرگردان مسیرِ گردبادی تند بدونِ تو منم شهری که رویِ صد گسل باشد وَ هر لحظه هزاران بار ویرانم بدونِ تو به چشمِ دیگران کوهم به نزدِ خود پرِ کاهم تویی در من وَ من از خود، همه خالی بدونِ تو شکسته قایقی هستم لبِ ساحل پیاپی موجِ دریا می زند بر پیکرش سیلی بدونِ تو منم ابری به چشمش بغض بارانی هزاران بغض می بارد از اندوهِ دو چشمِ او بدونِ تو منم آن قویِ تنهایی که صیّادی زده تیری به قلبِ جفتِ معصومش بدونِ تو منم آن جاده یِ تنها که افتادم درونِ جنگلِ تاریک منم جنگل بدون تو که افتاده به قلبش آتش وُ دودی بدونِ تو منم آن مردِ اعدامی کنارِ دارِ افکارِ پریشانم مرا ترسِ فرو افتادن از دیوارِ افکارم صدایِ بادِ تندی می زند سیلی به گوشِ پنجره یِ ما وَ گلدانی سفالینه ترک بر سینه اش از غم به زیر آن وُ حالش همچنان حالم که میلرزد ز تنهایی میانِ باد وُ این باران تمامِ شاخه هایِ آن کلاغِ ترسِ تنهایی نشسته بر صنوبر در حیاطِ ما هر از گاهی دلم می لرزد از بانگِ غم انگیزش حکایت می کند شاید غریوِ دردناکِ او نمیدانم از آنچه من نمیدانم… صدایِ پایِ شب هم کم کمک از راه می آید وَ شب غمگین وُ غمگین است وَ شب دلگیر وُ دلگیر است… اگر چشمت به راه و تو در آن تنهاترین باشی چه تصویرِ غم انگیزی چه آهنگِ غم آلودی صدایِ بارشِ باران صدایِ قطره هایِ آن دو چشمِ پنجره خیس وُ دو چشمِ من از آن بدتر دلِ کوچه چه دلگیر است خیالِ غمزده یِ من دوباره با تو درگیر است! وَ تصویرِ تو و رفتن وَ چتری که به دستِ توست وَ تصویر من وُ ماندن وَ ترسی که به چشمِ من غم آلوده ترین نقطه در این غمباره تصویر است علی پیرانی شال(آرام)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام هنرمند بزرگوار
بحرطویلی زیبا سرودید.
سلامت و دلشاد باشید