جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ آتشِ خاموش شاعر علی پیرانی شال (آرام)
|
|
سایه ی دیوار
در سینه ی من آتشِ دردیست نهانی
آن را نَتَوان گفت که با هیچ زبانی
ای عکسِ تو در
|
|
|
|
|
آرمان شهر…
می روم شهری که آنرا هرگزش دیوار نیست
آدمی از زندگی در آن زِ خود بیزار نیست
خدعه و
|
|
|
|
|
دوباره بارشِ باران…
دوباره بارشِ باران
دوباره چتر در دستت
دوباره رفتنِ تو و
دوباره ترس
در
|
|
|
|
|
ماهیِ کوچک...
تُنگِ کوچک، انتظارش تا به یک سالی کشید
صاحبش در سالِ نو یک ماهیِ کوچک خرید
ماهی
|
|
|
|
|
شمارش ثانیه ها …
آن لحظه تو رفتی و هنوزم تک و تنها
در کنجِ حیاطِ دلِ خود با غمِ شب ها
آرامم و
|
|
|
|
|
کجایی…
یارا دهَمَت اینهمه سوگند کجایی
من مانده ام و یک دلِ در بند کجایی
بر دیده سرشک و به دلم
|
|
|
|
|
خوابِ بهشت
یک شبی آمد به خوابِ من بهشت
لحظه ای خوش را رقم زد سرنوش
|
|
|
|
|
طوفان قید و بند
گر بِشکنی طوفانِ غیر از روحِ طوفانیِ خویش
همدم شوی، همره شوی، با یارِ پنهانیِ خو
|
|
|
|
|
خاطرات گذشته
شبی در فکرِ ایَّامِ گذشته
نشستم کنجی و فکرم گُسسته
مقابل خاطراتم چون سرابی
درونِ
|
|
|