سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        نامه ای به دوست

        شعری از

        دلارا

        از دفتر قلب گمشده نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۸:۴۴ شماره ثبت ۱۱۸۳۶
          بازدید : ۶۲۷   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دلارا


        سر به سر باران نگذار امشب
        امشب نوبت باران است که ببارد به جای من
        تا نشود خیس دل نوشته هایم ... 
        تو چه میدانی از سوزش اشکهای سرد رو گونه هایم 
        نمیدانی التماس چه میکند با دستهایم
        چه میدانی از شبهای بی مهتاب 
          از  آسایش - سنگین نابود شدن را
        تو آلوده به دنیای خنده های سوزناکی
        چه میدانی بغض به باد میدهد این لبخند های زود گذرم   را
        تو نمیدانی پایان را در آغاز
        در این سرنوشتی که نمایش نامه ی خوبی
        به تصویر کشید  غرورت  در مقابل چشمانم 
        تو چه میدانی عشق را
        وقتی که آن را عاجزانه نباخته ای 
         تو و هرچه از توست  جعبه جعبه به تنهایی  سپردم
        جای خالیت سالها گرد و غبارت بودنت  را نتوانست جارو کند  با آب چشمانم
        تو چه میدانی جای خالی نوازش را
        نمی فهمی  من بی تو را .. که حتی در رویاهایم  اجازه دستانت را به دستهایم نمی دهم !
        تو نچشیدی حسرت را
        حرفی نزن از تنهاییت !!!!
         تو نمی بینی زنجیر های زندگی را در پاهای سرد و خون آلود من  مرده  
        هرنفسی که میکشم  گذشته را درگوشم  فریاد میزند  
        حماقتم را به تصویر می کشد هر روز بیشتر خواستنت
        نمی دانی روحم در نبودن هایت ...
        دیوانه وار طرحی از چشمانت را در خاطرهایم تکرار می کند 
        تو چه میدانی از نگاهت
        وقتی عاشقانه تا سحر نوازشم می کند 
        نمی فهمی و  نخواهی فهمید که من سالها  بی تو با تو زندگی خواهم کرد !!!!
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2