به نام یگانه سرایندهی دیوان آفرینش
خطای دیدم بود
اگر دیدی
که گفتم
بر هم خورده
مرز مهرم
تو را
تا مرز رویا
میخواهم هنوز
شام تا شام
بر بلندای بام بخت
ببین
بستر سرد از نبودت را
و با سوسوی ستارگان محبّت
بلرزان دلت را
به حال دلم
و بام تا بام
از اوج قلّهی سپید مهر
نگاه کن
خورشید گرم احساسم را
شک نکن که
جغرافیای تن تبدارم
همواره
نقشهی راه هموار به تو را
با مهر نهان
خواهان است
ردّ عشوههایت
غوغا میکند مدام
در گذرگاه عاطفهام
درگذر از اشتباهم و
برگرد کنار دلم
پ. ن:
_ بین «دیدم» و «بود» در جملهی «خطای دیدم بود»، آرایههای واجآرایی و ایهام تناسب جاری است.
_ جملهی «دیدی که گفتم» آرایهی حسآمیزی دارد.