سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        ترس از مرگ

        شعری از

        مهديس پورصادق

        از دفتر نانوشته ها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۲۳ شماره ثبت ۱۱۷۶۹۲
          بازدید : ۱۸۱   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهديس پورصادق

        در لا به لای کتاب های خوانده نشده 
        در سطر به سطر داستان های نوشته نشده 
        در واژه به واژه روزنامه های منتشر نشده 
        در صفحه به صفحه قصه های اتفاق نیوفتاده 
        در لایه به لایه خاطرات فراموش شده 
        در گوشه و کنار فیلم های سانسور شده 
        اسارتی عمیقی را حس نمودم! 
        اضطراب عجیبی را تجربه کردم!
        بغض سنگینی در گلویم نشست !
        میدانم احساس کنجکاویم بیکران است! 
        به این می اندیشیدم كه؛
        صادق چرا خودکشی کرد؟
        با آغوش باز مرگ را پذیرا شد؟
        زهره چرا با صادق هم صدا شد؟
        خودش را به قتل رساند ؛
        به زندگیش پایان داد ؟
        فروغ چرا درتصادف جان سپرد؟
        افشین چرا با فروغ هم نظر شد؟
        حین رانندگی جان داد ؟
        سهراب چرا تسلیم سرطان شد ؟
        علی و مهرداد چرا با سهراب هم آوا شدند؟
        اسیر بیماری ناعلاج گردیدند؛
        خوابیدند؛ 
        در زیر یک تکه سنگ قبر !
        درصورتيكه بودند
        قهرمانان ملي سرزمينشان؛
        دنيا را بدرود گفتند!
        کودکان سوری و ترک چرا زیر آوار جان دادند ؟
        مگر غروب آفتاب تمام شدنی است ؟
        همه آنها اکنون زیر خروارها خاک آرامیده اند !
        آیا درست است که میگویند :
        زندگانی دنیا بازیچه ای بیش نیست ؟
        گذشته آنها برایم عبرت آمیز نیست !
        من درس عبرت گرفتن را بلد نیستم !
        اما میترسم 
        به آنها که مینگرم ؛
        مو های تنم سیخ میشود از ترس ؛
        باز هم ترسیدم 
        از آینده 
        از وهم 
        از خیال 
        از گذشته 
        از فراموشی 
        از مرگ 
        از به پایان رسیدن 
        از هر آنچه که برایم تازگی دارد ؛
        میترسم 
        کاش یک نفر بود که ؛
        زمزمه میکرد در گوشم؛
        نترس ؛
        مرگ وحشت ندارد !
        من چندین بار 
        مرده ام هر روز !
        جان دادن 
        کاری سهل و 
        راحت 
        شیرین و 
        آسان 
        لذتبخش و 
        دلپذیر
        است !
        مرگ احساس سبکی و آسودگی است !
        مرگ اتمام درد ها و محنت ها ست!
        مرگ شروع آرامش ها و لذت هاست !
        مرگ انتهای یکی و ابتدای دیگری است!
        مرگ پایان حیات دنیوی؛
        سرآغاز زیستن ابدی است!
        مرگ تولدي دوباره است!
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۱:۵۰
        درود بااانوی عزیز.. خندانک
        زندگی با مرگ شیرین‌تر می‌شود.. خندانک
        زیبا بود خندانک خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۲۱
        درود بر بانو پورصادق خندانک موفق و نویسا باشید
        جواد کاظمی نیک
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۱۲
        دوردبرشما زیبابود 🪷🪷🪷
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۵۶
        سلام
        مرگ فقط یک بار اتفاق می افتد یا بعد از مرگ اول مرگان دیگری نیز در پیش خواهد بود؟
        بمیرید بمیرید درین عشق بمیرید
        حاتم پاکدل
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۲۸
        خوش آمدید
        شعر زیبا بود قلم شما همیشه رقصان🌹🌹
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۴۰
        احسنت بانو بسیار عالی است سروده ی شما
        دست مریزا
        احسان فلاح رمضانی
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۳۴
        درودها بر شما بانوی ادیب خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۰۲
        درودتان نازنین بانو
        خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۲۲
        درود برشما شاعر گرامی

        بسیار جالب بود


        خندانک خندانک خندانک خندانک

        جسارتا اینطور به نظر آمد


        البته ظاهرا به داستان یا سرگزشتی ختم میشد
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0