تا جایی که معنی شعر رو درک کردم
و اگر بخواهیم معنی کنیم شعر را ،
شعر اجتماعی ، عاطفی، درد مندی از طرف شاعر بود .
🏅
(شناسِ کوچه ی ذهنم شُد
دوباره بی تو نخوابیدن
کمی برای نوشتن خیس
غمی و حوصله تابیدن)
مروری دوباره، برای نخوابینِ بی تو ، در افکار ذهنم شد
با بدنی عرق کرده و بی حوصله برایِ نگاهی به موضوعی غم انگیز
( نگاه باکره ی مردان
میان نان و نمک جان داد
جهان همیشه غلط بوده
کنار قاپِ حسابیدن)
گم شدن نگاهِ بِکرِ ( ناب) مردان برای به دست آوردن نان و نمک
و حساب و کتاب جهان همیشه غلط بوده
که در این قسمت از (ارسال و المثل) استفاده شده
(حساب و کتاب دنیا همیشه غلط بوده)
(تمام سهم من از عشقت
همین ترانه ی اجباری
سوار مَنقلِ دل ضعفه
دُمِ الاغ کبابیدن )
تمامِ کاری که از دست من ساخته است، برایت
گفتنِ همین غزل به صورت ترانه ایست
کنارِ منقلِ خالیه دل ضعفه
شاعر همدردی خود را با گُرسنگان به اشتراک گذاشته و مجددا (ارسال و المثل) به کار رفته در شعر
( دُمِ الاغ کبابیدن)
به معنی ،منقل خالی ، که اگر بوی کبابی از منقل من بر پاست دُمِ الاغ کباب میکنند و خبری از کباب نیست ...
(صدای خاطره ها هر شب
به پای ذهن گره خورده
و در تدارک دردی که
بغل گرفته عذابیدن )
هرشب صدایِ این خاطره های تلخِ در ذهنم مرور میشود
به خواب میرم در شرایطی که ، شب این عذاب ها رو برایم تدارک دیده .
(نفس نفس زده ای بانو
به روی زین جدایی ها
سپرده ام همه عمرم را
فقط برای رکابیدن)
با عجله تصمیم گرفتی بانو ، سوار بر زین اسب بودی انگار برایِ جدایی .
مجددا( ارسال و المثل) که با عجله تصمیم گرفتی (پیاده شو کمی آهسته تر) در واقع
به کجا چنین شتابان
که تمام عمر برای در رکاب بودنِ تو عمرم را گذاشته ام
(اگر چه مُهر لبت جعلی
و رگ به رگ شده دندانت
فرو بکش من و شعرم را
در انزوای کتابیدن )
اگر چه رنگِ لبت زیبا است و رنگی زیبا به لب داری
مجددا (ارسال و المثل ) استفاده شده
اگر چه رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون
البته ،(مهندسی معکوس استفاده شده )
و پا به سن گذارده ای بانو
تو ای بانو تنها بگذار من و شعرم را برایِ مکتوب کردنِ شعرم
بگذار با خودم تنها باشم و با درد خود بسوزم
درود استاد گرامی میلاد باب الحوائج حضرت جوادالائمه مبارک باد امام جواد - علیه السلام - فرمود: هرکس به شخصی سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنانچه سخنور برای خدا و از ـ احکام و معارف ـ خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان ـ و هوی و هوس و مادیات ـ سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.
درودها بر جناب محمدی نازنین شعر زیبایی است، غزلی مطنطن و در قالب روان مفاعلن فعلاتن .... اگرچه ظاهری چهارپاره دارد اما در فرم دوری نیز میتواند نوشته شود، کاربرد مصدری بعضی کلمات در واژگان کوتاه ذر حال شکل گیری است بخصوص در عرصه نوشتاری. راحتر است، مانند "بزنگم؟" به معنای اینکه ایا زنگ بزنم؟ که البته کاربرد اینجنینی دولبه دارد و دقت زیادی لازم است تا مسیر به مقصد برسد. می برگی و می جوانی ای عشق ان گونه که می تواتی ای عشق ✍بداهه اثار جناب محمدی فاخر و وزین است که پیام روشن سروده برترین ویژگی اشعار ایشانست. از این شعر زیبا لذت بردم
درود و عرض ادب و ارادت محضر شما استاد بزرگوارم جناب آقای محمدی گرانقدر درود بیکران بر شما و قلم زیبایتان چقدر شعرهای شما و قلم سلیس و زیبایتان را دوست دارم بزرگترین افتخارم این است که از قلمتان می آموزم و در محضرتان شاگردی میکنم خداوند سایه شما ادیبان بزرگوار را از سر ما کم نکند پایدار باشید
درود هادی جان عزیزم زیبا و عالی با سبکی متفاوت و جذاب همیشه در ورود به این صفحه انتظار شگفتی دارم و همواره آن را می یابم. در پناه خدای مهربان، پاینده بمانید تا همواره درخشان بنگارید.
سلام و درود بیکران جناب استاد محمدی عزیز و گرامی سروده ای زیبا و قابل تحسین است درد مندی را به زیبایی بیان میکند به امید روزی که شاعران و ادیبان بدون دغدغه بسرایند در پناه حق باشید
قلمتان بر صفحه روزگار سبز استاد گرامی غمگنانه زیبا بود اندیشه قلمتان به تجسم عشق و رسیدن به پوسیدن... گاهی به جای سوختن پای اجاق دل عشق را با شعله ای خاموش بنویسم
قلمتان بر صفحه روزگار سبز استاد گرامی غمگنانه زیبا بود اندیشه قلمتان به تجسم عشق و رسیدن به پوسیدن... گاهی به جای سوختن پای اجاق دل عشق را با شعله ای خاموش بنویسم
سلام استاد عزیزم مثل همیشه با شکوه و خلاقانه سرودید این را هم بگویم که شعر قبلیتان( خودکشی پنجرهها) را خیلی خیلی خیلی دوست داشتم و بینهایت لذت بردم واقعا اثر متمایز و فاخری بود رقص قلمتان مانا⚘
سلام استاد بزرگوار و ارجمندم غزلی بسیار ناب و جذاب با ردیفی بدیع و آهنگین در مورد دکلمه هم باید بگم قبل از شنیدن دکلمه های شما علاقه ای به این هنر نداشتم و برام جذابیت نداشت اما آنقدر زیبا اجرا می کنید که دانلود می کنم و سیو لذت بردم از خواندن و شنیدن اثر فاخرتان تابان باد نامتان در آسمان ادبیات و هنر
🌻🌻🌻🌻 درود بیکران بر استاد محمدی زرین قلم و زیبا نگار.
و درود بر استاد خوشرو: نگاه باکره ی مردان میان نان و نمک جان داد جهان همیشه غلط بوده کنار قاپِ حسابیدن در اینجا بنظرم منظور شاعر توانمند این است که امروزها دیگر نان و نمک خوردن و حرمت نگه داشتن ارزش خود را از دست داده و مثل قدیما نیست که احترام و حرمت نان و نمک را نگهدارند. دیگر نگاه مردان مثل مردان دوره های قدیم پاک نیست و از در دوستی بدنبال خیانت هستند و نمیشود روی نان و نمک خورده شده حساب باز کرد. درودتان باد. 🌼🌼🌼
جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۲۷
🌼🌼🌼
چقَدَر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود
🌼🌼🌼
سلام و عرض ادب جناب محمدی ارجمند
بسیار زیبا بود چون همیشه
و در اعجاز بیت بیتش می توان مدح ها نوشت
این همه زیبایی و شگفتی
با زبانی که منحصر به شماست
در قالب غزل که در نگاه مخاطب عام محوریت و موضوعیت دیگری دارد بی نظیر است🍀
امیدوارم همیشه سلامت باشید و در پناه خداوند متعال موفق و منصور
🍀
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
به جهت زیبایی و اجتماعی بودن آن.
تا جایی که معنی شعر رو درک کردم
و اگر بخواهیم معنی کنیم شعر را ،
شعر اجتماعی ، عاطفی، درد مندی از طرف شاعر بود .
🏅
(شناسِ کوچه ی ذهنم شُد
دوباره بی تو نخوابیدن
کمی برای نوشتن خیس
غمی و حوصله تابیدن)
مروری دوباره، برای نخوابینِ بی تو ، در افکار ذهنم شد
با بدنی عرق کرده و بی حوصله برایِ نگاهی به موضوعی غم انگیز
( نگاه باکره ی مردان
میان نان و نمک جان داد
جهان همیشه غلط بوده
کنار قاپِ حسابیدن)
گم شدن نگاهِ بِکرِ ( ناب) مردان برای به دست آوردن نان و نمک
و حساب و کتاب جهان همیشه غلط بوده
که در این قسمت از (ارسال و المثل) استفاده شده
(حساب و کتاب دنیا همیشه غلط بوده)
(تمام سهم من از عشقت
همین ترانه ی اجباری
سوار مَنقلِ دل ضعفه
دُمِ الاغ کبابیدن )
تمامِ کاری که از دست من ساخته است، برایت
گفتنِ همین غزل به صورت ترانه ایست
کنارِ منقلِ خالیه دل ضعفه
شاعر همدردی خود را با گُرسنگان به اشتراک گذاشته و مجددا (ارسال و المثل) به کار رفته در شعر
( دُمِ الاغ کبابیدن)
به معنی ،منقل خالی ، که اگر بوی کبابی از منقل من بر پاست دُمِ الاغ کباب میکنند و خبری از کباب نیست ...
(صدای خاطره ها هر شب
به پای ذهن گره خورده
و در تدارک دردی که
بغل گرفته عذابیدن )
هرشب صدایِ این خاطره های تلخِ در ذهنم مرور میشود
به خواب میرم در شرایطی که ، شب این عذاب ها رو برایم تدارک دیده .
(نفس نفس زده ای بانو
به روی زین جدایی ها
سپرده ام همه عمرم را
فقط برای رکابیدن)
با عجله تصمیم گرفتی بانو ، سوار بر زین اسب بودی انگار برایِ جدایی .
مجددا( ارسال و المثل) که با عجله تصمیم گرفتی (پیاده شو کمی آهسته تر) در واقع
به کجا چنین شتابان
که تمام عمر برای در رکاب بودنِ تو عمرم را گذاشته ام
(اگر چه مُهر لبت جعلی
و رگ به رگ شده دندانت
فرو بکش من و شعرم را
در انزوای کتابیدن )
اگر چه رنگِ لبت زیبا است و رنگی زیبا به لب داری
مجددا (ارسال و المثل ) استفاده شده
اگر چه رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون
البته ،(مهندسی معکوس استفاده شده )
و پا به سن گذارده ای بانو
تو ای بانو تنها بگذار من و شعرم را برایِ مکتوب کردنِ شعرم
بگذار با خودم تنها باشم و با درد خود بسوزم
(فدای سوره ی تزویرم
شهید آیه ی سردرگُم
شبیه چاک دُمل زخمی
مُدام خنده نقابیدن)
فنا شده در، ریا و تزویرم، گُم شده و سردرگم
در خود
که به فنا رفته ام و این تنها نقاب خنده است بر صورت من . و از درون نابود
(بخواب بر سر زانویم
بباف آنچه که می دانی
زمان زمانه ی مرگ است و
طناب دار خشابیدن)
بگذار سرت را بر روی زانو هایم ، سَرِهَم کن آنچه که بلدی .
که زمانه ، زمانه مرگ است و طناب های دار آماده
(غزل در آخر خودخواهی
جناس بختِ خودش راخورد
دهان قافیهها خونی
ردیف؛ فکرِ خرابیدن)
و این غزل در انتها (سانسور) میشود
هم معنی های شعر هم دیگر را خوردند و قافیه ها خونی شدند و ردیف هم ویران شد .
....
شعر اجتماعی زیبایی بود دغدغه مند
لازم به ذکر است این واکاوی شخصی از طرف بنده است و نظر شخصی .
و مختار به تعابیرِ دیگر هستید
با تشکر .