تو آمدی و گذر کرد خشکسالی ها
شکوفه زد به صحاریِ رَبعُ خالی ها
نفس کشیدی وُ شبه جزیره زیبا شد
گرفت داغی شن ها هوای شالی ها
هلال ماه تو در مکّه خودنمایی کرد
به طاق های عرب ابروی هلالی ها
جهان به ظلمت شب های جاهلی میگشت
هبوط نور تو بر هم زد این لیالی ها
نزول پاک تو بر قلب خاتم المرسل
رسیده بود به مرز عَلَی التَّوالی ها
نه هل أتی وُ نه کوثر که سوره سورهٔ مهر
رسانده بود تو را قلّهٔ کمالی ها
تو جلوه ای ز جمال و جمیل عرش خدا
پُر از حکایت نوری پُر از زلالی ها
تو رستخیز عظیمی تو جانِ پاک رسول
حبیبه ای به خداوند لایزالی ها
تو آمدی که بگیری به درس آزادی
ردای بندگی از قامت موالی ها
پناه غربت دختر شدی و مُنجیِ آن
بجای گور تو دادی به زن تعالی ها
لباس روز عروسی و سائلی که رسید
حکایتی که شبیهش نبوده عالی ها
سند بنام تو خلقت زد و نبود اما
اثاث خانهٔ تو جز حصیر و قالی ها
فدای آنهمه لطفت برغم اهل ستم
مدینه بود و دعای تو بر اهالی ها
تو خطبه خواندی و گفتی علی ولیِّ خداست
میان دشمنی از غاصبان و والی ها
به تو مجادله را باخت دزدِ باغِ فدک
شکست علم تو حرّافی جدالی ها
به جرم آنکه شدی یاور امام زمان
تو را محاصره کردند لاابالی ها
حضور آتش و دود و صدای سقط جنین
شهیده کرد تو را لشکر قتالی ها
همیشه وقت سکوت است غربت تاریخ
هزار لعنت و نفرین به انفعالی ها
که دیده است گلی در بهار پژمرده
ندید عمر تو حتی میانه سالی ها
توئی که خیر کثیری وُ انقطاعت نیست
و دشمنان تو در هیئت زوالی ها
چقدر حس تو نزدیک و قابل لمس است
میان مائی وُ هستی همین حوالی ها
بلند مرتبه ای در جوار عرش خدا
مرا مبالغه ای نیست شکل غالی ها
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در مدح حضرت صدیقه کبرا
زهرای مرضیه
سلام الله علیه