سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
سلام به همگی
و شاهزاده خانوم
تفاوت اصلی شاعران زن و شاعران مرد در جلوهایست که از حضور عاطفی زن در شعر ایجاد میشود زیرا شعر زنان احساس و لطافت بیشتری دارد.
بسیاری به اشتباه معتقدند شعر مردان از نظر ساختاری قویتر از شعر زنان است اما بهنظر من فرق چندانی ندارد و این موضوع بیشتر به مطالعه افراد بستگی دارد نه جنسیت آنها.
صمیمیت و احساس شاعرانه موضوعیست که فکر میکنم شاهزاده خانوم نه تنها در شعرهایشان بلکه خارج از دنیای شعر نیز این عاطفهی هنری را زندگی میکنند... که من به آن زیستِ شاعرانه میگویم. (رفتار ایشان در سایت نشانگر روحیه مثبت این بانوی مهربان است)
به قول فروغ فرخزاد؛ شاعر بودن یعنی انسان بودن!
بعضیها را میشناسم که رفتارشان هیچ ربطی به شعرشان ندارد. یعنی فقط وقتی شاعرند که شعر مینویسند اما بعد تمام میشود و دوباره همان آدم بیتفاوت و تهی از احساس باقی میمانند.
اگر قرار باشد زیست و نگرش شاعرانهای نداشته باشیم و هربار فقط کلماتی را تند تند تایپ کنیم که باید گفت تبدیل به کامپیوتر شدهایم نه شاعر.
برویم سراغ شعر؛ (سپید زنانهای که بهنظرم یکی از بهترینهای شاهزاده خانوم است)
این سپید بازتاب دهندهی وضعیت امروز است و این بانوی آزاد اندیش قصد دارد با رسالتِ شاعرانه، مخاطب را به تفکر وادارد.
بهنظر من موتیفِ اکثر کارهای شاهزاده خانوم از دل «فاتالیسم» بیرون میآید و ایشان تنهایی ایستادن، تنهایی ساختن، و خودباوری را به نوعی مبنای ادبی و استغنای خود قرار دادهاند.
کلمه (تنها...) در سطر اول نقش ابهامآمیزی دارد که در ادامه توضیحاتی را عرض خواهم کرد و در سطر دوم نقشی رونده و اجرایی، زیرا این واژه در سطر دوم بهشکل تاکیدی میآید.
و تنها کسی که به صدا درآمد من بودم؛ در اینجا میتوان عمق اتفاقی که قبل از تنهایی افتاده را فهمید. بنظرم منظور شاعر از این طعنهی شاعرانه، گشتم نبود نگرد نیست باشد یا به عبارتی دیگر دستت را بر زانوی خود بگذار و برخیز... چونکه صدای هیچکس در نیامده است.
شاعران نوآموز نباید فکر کنند کار شاعر شرحهشرحه کردن محتوا و کار شعر توضیح دادن است. شاعر نیاز نداشته و لزومی هم ندارد برای مخاطب توضیح اضافه بدهد و شرح اتفاقات را کلمه به کلمه تعریف کند. شاعر پیامی که قصد دارد برساند را باید با استفاده از تکنیکهای شعری بهویژه آشنازدایی یا پرهیز از اشارهی مستقیم که همیشه تاکید دارم، در لایههای متن پنهان کند تا مخاطب با تامل در آن به رمزگشایی بپردازد.
گاه با یک انتخاب درست میتوان خیلی خلاصه و مفید معنایی که نیاز است را تداعی کرد و مخاطب را به جهان خارج از متن ارجاع داد. (که در این مورد پیشنهاد میکنم از نماد و نشانه بیشتر استفاده کنید)
به عنوان مثال شاعر در اینجا بجای سه مرتبه استفاده از کلمه تنها فقط با یکبار استفاده منظور را میرساند:
تنها؟ با علامت سوال یعنی آیا باید تنهایی به میدان بروم؟
تنها! با علامت تعجب؛ آری ظاهرا تنهام! فقط خودم و خودم
و تنها... با سه نقطه یعنی تنها و باز هم تنها؛ که نقش تعیین کنندهای دارد و مخاطب پس از خوانش شعر میتواند معنای پنهان یا ابهامِ قبل و بعد آنرا بفهمد و بهتر درک کند.
«اینجاست که به اهمیت استفاده از علائم نگارشی در سپید پی میبریم. حرکت مهمی که مدیون جاودان یاد احمد شاملو هستیم. او خالق استفاده از علائم سجاوندی در شعر بود و قبل از شاملو شاعری را سراغ نداریم که چنین حرکتی انجام داده باشد. ناگفته نماند پدر شعر سپید در بکارگیری شیوهی خاص تقطیع و کانکریت کلمات نیز پیشتاز بوده است.»
[نکته: بکارگیری علائم نگارشی، سلیقهای یا دلبخواهی نیست و منطق خودش را میطلبد. مثلا برای تغییر لحن، نقل قول، تضمین و ابهامی که عرض کردم مورد استفاده قرار میگیرد. پس بهترست حساب شده باشد؛ مانند کاری که در این سپید انجام دادهاید.]
اصطلاح نماد مفهوم گستردهای دارد و میتوان از آن برای توصیف هر شیوه بیانی که به جای اشاره مستقیم به موضوعی، آن را غیرمستقیم و به واسطه موضوعی دیگر بیان میکند، استفاده کرد.
نماد عبارت است از هر اشاره، علامت، ترکیب، و عبارتی که بر معنی و مفهومی فراتر از آنچه در ظاهر یا در سطح مینماید، دلالت کند. درعین حال سمبولیسم یا نمادگرایی فقط نشاندن یک مفهوم به جای مفهوم دیگر نیست بلکه گاه به منظور استفاده از تصاویر عینی و ملموس بهجای تخیل و ادراک انتزاعی نیز میباشد.
یک کلمه یا یک شکل وقتی نمادین تلقی میشود که به چیزی بیش از معانی آشکار و مستقیم خود دلالت کند.
نمادها را در یکی از سه دسته زیر جای دادهاند:
۱ـ طبیعی؛ مثل گل که نماد زیبایی است... یا زالو که نماد خونخوار و جنایتکار است.
۲ـ اختصاصی یا مستور؛ که تنها در اثر یک شاعر یا نویسنده جنبه نمادین پیدا کرده است و وقتی از آنها اسمی به میان میآید، بلافاصله آن نوشته به ذهن خطور میکند... مانند حافظ و پیرمغان.
۳ـ نمادهای مرسوم؛ که به دلیل عمومیت یافتن نمادهای اختصاصی بهوجود میآیند... مانند زمستان به عنوان نماد پیری و انجماد.
رعایت جزئیات و این نکتهی قابل توجهی که عرض کردم، در کنار مراعات نظیر، ارتباط و اتصال اجزای شعر، تقطیع مناسب و... همگی نشانگر پیشرفت شاعر در این مدت است.
رها= نسیم: رها و نسیم هردو نامی زنانهاند و رابطهی خوبی را با یکدیگر برقرار کردهاند... در واقع معنای رهیدن و مفهوم آزادی را میرساند.
رقصنده= باد: حالت گردش باد که به باله یا رقص تشبیه شده است.
عاصی= طوفان: در اینجا نکته قابل توجهی وجود دارد! طوفان نامی مردانه است اما اینبار قصه فرق میکند چراکه بانوانِ عصیانگر طوفان بهپا کردهاند.
و در این سطر میتوان تکنیک (واجآرایی) را با تکرار حرف ت مشاهده کرد: ترنم تنهایی تکه تکهام...
واقعیت این است که در اثار اجتماعی و اعتراضی مثل این شعر، حقگویی، پیشبینی، و برتابندگی باعث هویت و اعتبار اثر میشود و در مسیر پساشعر نقشِ مهمی را ایفا میکند. شاعر باتوجه به شرایط موجود جامعه سعی کرده هم درد را بیان کند و هم درمان یا بهتر بگویم آرمانِ درمان را. این موضوع زمانی به ماندگاری تبدیل میشود که یک اثر از پردازندگی هم برخوردار باشد؛ یعنی به دلایل و پس زمینههای آن نیز پرداخته شود.
شاعر در این سپید تاحدودی به این موضوع رسیده است اما هنوز جای کار دارد. برای رسیدن به این مهم ابتدا باید گرایش جدی خودمان را بشناسیم و سپس بسیار مطالعه و تمرین کنیم و آزمون و خطاهای زیادی را انجام بدهیم تا به مرور زمان با عبور از موانع در مسیر تداوم و ماندگاری بمانیم. هنگامی که سبک و امضای مخصوص به خودمان را پیدا کنیم آنگاه به آیندهی شاعری خود میتوانیم خیلی زیاد امیدوار باشیم. اینگونه با توجه به رابطهی «دیالکتیک و شعر» شاهد کارایی آثارمان در طول زمان خواهیم بود.
وقتی شاعر سرنوشت شاهکار جزماندیشان را به تار مویی سرخ گره میزند یعنی علاوه بر درک جریان غالب، توانسته نسخهای بپیچد که از آغازِ یک پایان در مسیر پساشعر خبر میدهد. در واقع با گره زدنِ سیاهی به سرخی، مخاطب را به فردایی سبز امیدوار میکند و در مقابل چشمان خوابآلودان تابلویی قرار میدهد که روی آن نوشته شده است؛ تطور اساسی.
نکته، سبزه گره زدن:
«در افسانههای ایران باستان آمده است که وقتی ایزد آب به صورت یک اسب سفید در آسمان حرکت میکند، تشتر (ایزد آب) با اَپوش (دیو خشکسالی) می جنگد؛ از اینرو بانوان که نمایندگان آناهیتا هستند باید در کنار جویها بنشینند و به گره زدن سبزهها مشغول شوند. برخی بر این باورند که گره زدن سبزهها سبب گره گشایی مشکلات و مصائب زندگی خواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شاهزاده خانوم خوش اخلاق (که بدون شک آینده خوبی در انتظارشان است) و سایر دوستان
نبض قلمتان سبز🌿