سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        تاب و تب عشق

        شعری از

        راشد نصرت سراوان

        از دفتر عشق نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۳ شماره ثبت ۱۱۴۰۳۸
          بازدید : ۱۴۹   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر راشد نصرت سراوان

        تاب و تب عشق مرا ،همسفری ساخت
        ندانم که چرا، بنمود مرا بارانش 
        دید مرا عاشق تر ،شتافت پر باران تر
        سراسیمه بیامد و چهره ی من آشفته
        سردرگم دنیا و در آینده ی خود افسرده
        نیست کسی که بگوید همدردیم 
        من و تو هستیم و با هم همدردیم
        پریشانم و در دل عاشقی آموختم
        حال که آموخته ام، بگذار که بگویم
        ساده بودم و هستم، احساس چه پنهان
        لبریزتر از هر که بگویم، از عشقم
        به دلم ،شکوه دو جهانم شده ؛عشق
        چاره بیارید، چاره بخوانید؛ مرا
        که در عشق دچارم و چاره ندارم
        خداوند ،اندوه نیارد؛ به دلتان 
        فرخنده بمانید و خندان، به از من
        دعا گوی که شمایید و خدا هست به دلها
        بگویید برایم، رسم عشق خدایا
        پناهنده ی هستی و پناهنده ی نیستی
        لیک بسی، امید بدارم؛ خدا هست زمین را
        خنده زند، چشمک اوی ؛نوازش دلم را
        آرام شو ای دل ،که بی تاب نمانی 
        آمد خدایت، که به دلت ؛شوق دهد
        سر زنده شوی و پیوسته شوی
        حسرت، هیچ مخور؛ که خدا گفت
        با دل تو ،راه بیایم ؛همقدمت راه بیایم
        از چه نگرانی، که دلت ؛چنین خوار شده
        بر این خلق، نناز ؛که دوستت ندارند
        همراه شو و همراه شو، که بیابی تو مرا
        عاشقت میشوم و، دل شده از من؛ نگرانت
        خیالت جمع از من، که دلت؛ نشکند از عشق
        هر چه بگویی، شنیدن ؛شود از عشق
        جبران شده با من ،زخمهای دل تو
        بنده بگویم چگونه، تو خواهی 
        خواهی! آرام کنم، دل تو؛ آرام و آرام
        آرامشی، رسد تو ،دل تو؛ پر از عشق
        دستان خودت را  ،به دستم ؛نگه دار
        از انبوه محبت، تو بینی؛ هر آنکس تو جویی
        نیست خدایا !چه کنم! تا تو رسی فریادم
        ترسم ،شود عشق؛ به خسران دو نگاهم
        آتش بزنم دل و، دل را ؛من بسوزم
        از عطش عشق، بسوزم و؛ من نیز بسوزم
        مرگ، گر خلعت من هست؛ عشقم نسوزان
        بگذار ،به دنبال هر آنکس بخواهد؛ بباشد 
        گر به دنیا، قسمت من نیست؛ چه گویم
        دلش را، تو دادی، دلی که بگوید؛ دلی را
        اما، رنجیست که نهادی؛ تو خدایا
        باز چه گویم، که خدایی و نیست جز تو ؛خدایی
        راضی به توام، رضایت دل من ؛تو عشقی
        عشقت چو هستم ببینم خیره نگاهت...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احسان فلاح رمضانی
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۵
        درود بر شما خندانک خندانک
        راشد نصرت سراوان
        راشد نصرت سراوان
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۲:۰۷
        سلام.متشکرم.الهی موفق، پیروز ،پاینده و سربلند باشید...
        ارسال پاسخ
        زلیخا رامیار،امید سحر
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۴:۳۳
        درود خندانک
        پایدار باشید وپیروز خندانک
        راشد نصرت سراوان
        راشد نصرت سراوان
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۰۵
        سلام متشکرم.همچنین
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۴۶
        درود بر شما و احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        راشد نصرت سراوان
        راشد نصرت سراوان
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۰۶
        با سلام.متشکرم .همچنین
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5