پنجشنبه ۸ آذر
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
آتش افتاد به دامانِ جهان، وقتی که
در به یادآوریِ یک جریان، وقتی که
خونِ دل بود روان در شریان، وقتی که
(من به دُنبالِ تو بودم نگران وقتی که
تو در آغوش لبالب، هیجان وقتی که)
⚘
حاصلِ زلزلهء عشقِ تو شد، ویرانی!
نشد امّا که بیایم، به دلت مهمانی!
شدهام رهگذرِ گردنهء حیرانی!
(قَد فروخوردهام از این همه سرگردانی
در رکوعی به تماشای کَمان، وقتی که)
⚘
کفترانِ دلِ من، در حرمت میرقصند!
هر طرف روی کُنی، در قدمت میرقصند!
حکم از توست که با بیش و کمت میرقصند!
(پارههای بَدَنم رو به غَمت میرقصند
وای، اَز پنجهء جادویِ تکان، وقتی که)
⚘
از درختِ دلِ من، سیبِ تو نارس، افتاد
رازِ ما بود که بینِ کس و ناکس، افتاد
سروِ آزاد به خاک از تبرِ خس، افتاد!
(ثانیه از سَرِ بیحوصلگی پَس, اُفتاد
از دهانِ پُرِ خونابِ زمان، وقتی که)
⚘
حجمِ بیگانگیات تا نسَبم را سوزاند
خشمِ توفانِ قلم، شمعِ شبم را سوزاند!
واژه سرریز که شد، باز لبم را سوزاند!
(شعرِ من ریخت به رویم وَ تَبَم را سوزاند
بَر همین، قول و قرارِ نوسان، وقتی که)
⚘
"چهرهء زشتِ جدایی"، که پدیدار شده
جوجهتیهوی دلم، طعمهء "آن مار" شده!
روحِ ویرانِ مرا، مرگ خریدار شده!
(مثلِ موج سرطان، در دلِ رگ، هار شده
داغِ پنهانِ تو بی نام و نشان ، وقتی که)
⚘
یکنفَس، همنفسِ من نشده، هرگز دهر!
تو که با زندگیِ سادهء من، کردی قهر ...
بوده از بافتنِ شایعه، در کامم زهر
(بعدِ ویرانی دیوارِ تَنت، در این شهر
گشتهام مالهکشِ زخمِ زبان، وقتی که)
⚘
توی آن عکس، که بر سینهء دیوار زده
یقهء پیرهنت را تبی آهار زده!
زلزله آمده، جانت شده آوار زده!
(پُشتِ سر، حادثهای یادِ تو را دار زده
لابلای تلهء هر خفقان، وقتی که)
⚘
وعدهء خوب شدن را، که به فردا انداخت
زیرِ پا خواستهء قلبِ مرا تا انداخت!
بینِ دو عاشقِ بیحوصله، دعوا انداخت!
("ماجرا" بخت خودش را سَرِ زا جا انداخت
با ویاری که زده طرح خزان، وقتی که)
⚘
حسّ ِ من، چادرِ عشق است، بیا بر سر کن!
کمتر اینگونه توجّه، به کسی دیگر کن!
کاسهء چشمِ پر از خونِ مرا باور کن!
(مُنفجر میشود این غُصّه، دُعایی دَر کُن
تا مگر رحم کند دستِ امان، وقتی که)
⚘
غمِ این عشق، به کامم شده چون "خُرفهء" تلخ!*
چه کنم با تبِ ویرانگرِ این "تحفهء" تلخ!؟**
حاصلم چیست به غیر از تبِ این، "حرفهء" تلخ!***
(زندگی بازدمِ مرگِ پس از سُرفهء تلخ
استخوانی وسط لقمهء نان، وقتی که)
⚘
پاره با دستِ تو شد، پیرهنِ خاطرهها
این چه رختیست که کردی به تنِ خاطرهها!؟
ریخت خونِ دلِ من، با گزنِ خاطرهها!
(باورم سوخت میانِ کفنِ خاطرهها
درد ِ وقتی که شده رازِ نهان، وقتی که)
⚘
#محمدعلی_سليماني_مقدم
✍️ (سیدهادی محمدی)
🙏✏✏✏✏🙏
پ.ن.
👇👇👇
* خرفه:
فرهنگ فارسی معین
(خُ فِ یا فَ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از تیره ای به نام خرفه ، جزو ردة جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است . تخم آن در پزشکی به کار می رود. پرپهن ، فرفهن ، فرفین ، بوخله ، خفرج و بقلة الحمقاء نیز گویند.
✏
**
***
به تنگیِ قافیه دچار شدم!
خواستم امانتداری کنم و سرودهء زیبای جناب محمدی را کامل بیاورم.
امیدوارم با انتخاب قافیههای محدود (و شاید نامرتبط) به کلام ایشان، بیاحترامی نشده باشد.
🙏🌷🙏
مشق شعر است و شاگردی ناتوان
سپاس که به مهر خواندید.
🙏🌷🌹🌺🌹🌷🙏
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ادب مهربانوی واژهها سرایندهء چکامههای زیبا 🙏🌷🙏 صمیمانه از نظر لطفی که به بنده و سیاهمشقم در محضر غزل فاخر جتاب محمدی داشتید، سپاسگزاری میکنم. 🌷 افتخار بنده، عضویت در شعر ناب و بهرهمندی از راهنماییهای دوستان و استادان ارجمندم و نیز لذت بردن از خواندن سرودههای ناب این خوبان است. 🌷🙏🌷 پاینده باشید به مهر یزدان 🌹🌷🌹
| |
|
درود و سپاس دوست ادیب و زیبا نگارم جناب عزیزیان 🙏🌷🌹🌷🙏 | |
|
درود و بیکران سپاس دوست گرامیم، جناب خوشروی ادیب و فرهیخته 🌷🙏🌷 | |
|
سلام بر دوست هنرمند و ادیبم جناب محمدی بزرگمهر سپاس از نظر لطفتان نسبت به بنده و مشقم، در محضر کلام زیبایتان 🙏🌷🙏 | |
|
سلام و عرض ادب برادر بزرگوار و استاد ارجمند و سخندانم، جناب اخباری عزیز 🙏🌷🙏 سپاس از نظر لطفی که به این کمترین دارید. در پناه یگانهء دو عالم، باشید. 🙏🌷🌹🌷🙏 | |
|
سلام بر برادر فرزانه و بزرگوارم جناب استکی عزیز سپاس از مهر حضور و نظر لطفتان، در پناه حضرت حق باشید. 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس به مهر خواندید. 🙏🌷🙏 | |
|
سلام و عرض ادب جناب لاهیجی بزرگوار ادیب و فرهیختهء سرایندهء چامههای بکر و نغز 🌷🙏🌷 سپاس از مهر حضور و نظر لطفتان بنده که صرفا با حس عاشقانه همراه شدم با سرودهء جناب محمدی ولی نتوانستم از واژههای "غرفه" و "طرفه" طوری استفاده کنم که از نظر معنایی با کلیّت شعر، همخوانی داشته باشد، به ناچار زدم به جادهء خاکی!☺☺☺
سپاس که هستید 🙏🌷🌹🌷🙏
| |
|
درود و سپاس مهربانوی ادیب و فرهیخته 🙏🌷🙏 | |
|
سلام و عرض ادب دوست ارجمند و ادیبم جناب مینا آباد سپاسگزار مهر حضور و نظر لطفتان هستم تندرست و بهروز باشید 🙏🌷🌹🌷🙏 | |
|
درود بر دوست ارجمند و ادیبم جناب احسانیفر 🙏🌷🙏 سپاسگزار لطف سرشارتان هستم پاینده باشید به مهر یزدان 🙏🌷🙏 | |
|
درود و سپاس، جناب شفیعی دوست بزرگوار و ادیبم به مهر خواندید، پاینده باشید 🙏🌷🌷🙏 | |
|
سپاسگزار مهر حضور و نظر لطفتان هستم سرکار خانم کاسیانی ادیب و فرهیخته پاینده باشید و نویسا 🌷🙏🌷 | |
|
درود و سپاس از نظر لطفتان مهربانو حسینی گرامی شاعر توانا و زیبا نگار در پناه حضرت حق باشید. 🙏🌷🙏 | |
|
سلام، عرض ادب و سپاس از لطفتان دوست ادیبم جناب مزینانی عسکری 🙏🌷🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعرزیبایی ازشما خواندم در قالب مسمط که بندهایی از شعر جناب محمدی راهم به عنوان تضمین آورده اید ودرواقع یک شعرجدید بسیارزیباوموفق از کاردر آمده است....
مسمط چیست؟
وقتی شاعر چند مصراع با یک قافیه میسراید و بعد یک مصراع با قافیه متفاوت با آنها میآورد و دوباره چند مصراع همقافیه و بعد یک مصراع با قافیه متفاوت، شعر مسمط سروده سروده است
مصراعهای همقافیه را «رشته» و مصراع آخر که قافیهاش متفاوت است را «بند» میگویند
برای درک بهتر این قالب شعر به شکل زیر توجه کنید:
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ✖ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ✖
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ✖ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ✖
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ✖ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ✦
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ• ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ•
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ• ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ•
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ• ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❉
«مسمط» از «سمط» گرفته شده که در عربی بهمعنی «رشته» آمده است و چون در این قالب به نظر میآید مصراعها با یک رشته به هم متصل شدهاند، آن را «مسمط» میگویند.
انواع مسمط
اگر رشته (یعنی مصراعهای همقافیه) و بند (یعنی مصراعی که قافیه متفاوت دارد) با هم ، ۳ مصراع باشند، به آن «مسمط مثلث» (یعنی مسمط سهتایی) میگویند، اگر ۴ مصراع باشند، «مسمط مربع» (چهارتایی)، اگر ۵ مصراع باشند، «مسمط مخمس»، اگر ۶ مصراع باشند، «مسمط مسدس» و اگر ۸ مصراع باشند، به آن «مسمط مثمن» میگویند. نوع «مسمط مسدس» بیشتر از بقیه انواع آن سروده شده است.
اگر دو مصراع آخر مسمط، را از یک غزل مشهور برداشته باشند، به آن «مسمط تضمینی» میگویند مثل این شعرجناب سلیمانی مقدم....
اگر مسمط دارای ساختار و زبان متفاوت با مسمطهای سنتی باشد، به آن «مسمط نو» میگویند. امروزه بعضی شاعران در موضوعات اجتماعی از این نوع شعر استفاده می کنند
باتوجه به تعاریفی که از مسمط داشتم شعر شما درواقع یک مسمط تضمینی است خوب هم توانستید ازغزل عاشقانه ی جناب محمدی به عنوان تضمین بهره ببرید وخوب هم از پسش برآمدید درودبرهردوی شما بزرگوار لذت بردم از رقص قلمتان یک قالب قدیمی وکم کاربرد اما بازبانی نو ومتفاوت...
بااجازه تون تیک نقد می زنم که هم دوستان نو آموز آشنا شوند بااین قالب وبیشتر بیاموزند و هم بقیه ی عزیزان از شعر زیبای شما دوهنرمند توانمند لذت ببرند ...
موفق تر باشید بزرگوار