چه زود آسمونم یهو غروب شد
چه بغضایی که تو گلوم رسوب شد
همون شب عکستو دیدم دوباره
دلم شکست! ولی حال تو خوب شد
چقدر گفتن به ما که خوش به حالش
چقدر بختش بلند و خوبه فالش
ولی حالا درختمو ندیدن
که خشکیده شده میوه ی کالش
هنوز اول راهیم ما که تازه
مگه نگفتی خوشبختی درازه؟!
چه زود خاطره هامون همه رفتن
چه زود رفتی تا این دلم ببازه
دیگ از تو نوشتن اشتباهه
همه روزای بی تو که تباهه
من از عشق به کسی چیزی نمیگم
آخه عاشق شدن اینجا گناهه
شاید اینجا دیگه آخر کاره
که هر شب یکی تا سحر بیداره
دلم میگیره از تنهایی اما
لااقل این دلم خدارو داره
گناه منِ آدم که یه سیبه
دلم تو خونه ی خودش غریبه
کسی نگفته بودش به من آخه
که هر کی عاشقت شه بی نسیبه
من و این آسمونه بی ستاره
که جز شمردنش فایده نداره
داریم هرشب به هم امید میدیم
که فردا صبح میای تو باز دوباره
دلم از این گرفتن ها گذشته
یکی رفته که دیگ برنگشته
میدونم مهربونه، دست اون نیس
اینا همش بازیه سرنوشته
شب از این تاریکی ها غصه میخورد
شمع میسوخت، ولی پروانه میمرد
ما سوختیم و مردیم تا که کاشتیم
ولی یکی دیگ، برداشتشو برد
چرا نمیبینی تنهاییامو؟!
منو لبخندمو، بغضِ چشامو
چقدر دور شدی از من تا که دیگه
فقط هیچ وقت تو نشنوی صدامو؟
رسید آدم به آدم کوه بودی
کنارم غرق صد اندوه بودی
واسه دل همه پاک و زلالی
ولی برای من مکروه بودی؟!
به تکرار نبودنت دچارم
نبودی که ببینی بی قرارم
میون این همه مجنون و لیلی
رسیدم ته خط آخر کارم
نمیدونی ولی اوضاع همینه
نمیخوام اشکامو هیچکس ببینه
هنوز نمیزارم تو جای خالیست
حتی غبار این دلم بشینه
#معین
۲ فروردین ۱۴۰۰
دوبیتی های بسیار زیبا و دلنشین بود ند
مناسب جهت خوانش با آواها ی بومی محلی
ایران زمین