جمعه ۷ دی
جلوه شعری از محمد حسنی
از دفتر حیا نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱ شماره ثبت ۱۱۳۳۳۰
بازدید : ۲۴۳ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب محمد حسنی
|
از خود بیرون آمد
کنار گل ایستاد
وجودش پُر یار شد
در هر جلوه ی طبیعت
بار ها
از خود بیرون می آمد
بعد به خانه می رفت
همین که
در خود نمی ماند!
خوب بود
اما(چرا) راضی نشده بود
و خالی
نمی دانم
شاید عیار اش پایین بود
یا یار را اشتباه گرفته بود!
*
من به دومی مصمم ترم ام
اما
همیشه جای کمی شک با قی ست
مثلا اگر در هر جلوه ی طبیعت
یار را می دید
آنقدر که
علاقه به پرستش می کشید
مگر بت پرست ها
کارِ غیرِ این می کردند!
(یا همین نفس پرست های امروزی)
*
می دانی
این روز به همه چیز شک دارم
حتی به آن نقطه خاموشی
عرفا
که خوب و بد
و تضاد ها را کنار هم می پذیرد!
فکر می کنم
همین اسلام بهتر است
چون خاموش مانده ایم
حق مان را خورده اند !
محمدحسنی
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما استاد استکی سپاس لطف دارید سایه تان مستتدام در پناه خدا | |
|
درود شاهزاد سپلس از مهر حضورت در پناه خدا | |
|
درود بر شما سپاس از حضورتان مهرتان افزون در پناه خدا | |
|
درود بر شما و سپاس | |
|
درود حسین زاده عزیز سپاس | |
|
درود جاویدان عزیز سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود