با سلامی دوباره و ممنون برای مشغول کردن ذهنمان جناب زارع ارجمند
البته یادم رفت در پست قبلی بگم خوب کاری می کنی قلب می ذاری نمی دانم چرا بعضی ها در این کار خدا پسندانه کوتاهی می کنند
اما تناسخ
در این جا فقط اشاراتی مختصر برای ورد به بحث مطرح شده است به دلیل عدم توانایی به پاسخ گویی به سوالات و برای تفهیم بیشتر منابعی در پایان ذکر می شود که همین ها هم از آن ها گرفته شده است.امید است که خود خواننده با ذهن پویا و جوینده ی خویش راه میانه را بیابد.
پیش از هر چیز معنی لغوی این واژه را از ریشۀ نسخ به معنی انتقال نفس انسان از بدنی به بدن دیگر دانسته اند.در اصطلاح انتقال روح بعد از رهایی جسم اصلی خود به موجودی دیگر در دنیا براي تحمل کیفر یا برخورداري از پاداش اعمال پیشین و رسیدن به کمال دانسته اند.در واقع تناسخ یک مفهوم مرتبط با سرنوشت پس از مرگ است.پس از مرگ یا انسان فنا میشود،یا روح مستقلی از جسم که با مرگ جسم نمیمیرد بقای انسان را به صورت مجرد و بدون جسم تضمین میکندیا بقای انسان از طریق اعاده جسم یا از طریق رستاخیز روح و جسم با هم در روز قیامت تأمین میشود و یا روح در همین دنیا در بدنهای متعدد به حیات خود ادامه می دهد.آن را به دو نوع ملکوتی و مُلکی تقسیم کردهاند.ملکی که موردی است که عرفا به رد آن پرداخته اند عبارت است از انتقال روح با از بین رفتن و مرگ بدن اول بدون فاصله زمانی وارد بدنی دیگر شود و خود این را به چهار نوع تقسیم کرده اند یکی از آنان تناسخ نزولی است که خود شامل چهار نوع است (نسخ: انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر،مسخ: انتقال روح انسان به جسم حیوان،سنخ: انتقال روح انسان به جسم گیاه،فسخ: انتقال روح انسان به جسم جماد )ولی تناسخ ملکوتی از انتقال نفس(روح) از بدن دنیوي به بدن افرادي که با اخلاق و ویژگی هایی که در دنیا کسب کرده است می باشد.خواستگاه ابتدایی آن را هند و چین و مصر دانسته اند و علت بقای آن را نیز حضور پررنگ آیین بودا در قرن حاضر می دانند.از لحاظ قرآن چیزی به اسم تناسخ نیامده است ولی مفسرین پیرامون بعضی از آیات پای آن را به میان کشیده اند سوره بقره، آیه 28 (چگونه به خدا ایمان نمی آورید با این که شما [ قبل از آفرینش آن گاه که خاك بودید] مرده وبی جان بودید و خداوند شما را زنده و بعد زنده می کند و سپس به سوي او باز می گردید)این آیه صریحاً تناسخ را مردود می داند و می گوید: پس از مرگ یک بار بیشتر زنده نخواهید شد و آن زنده شدن در رستاخیز و بازگشت به سوي خدا و پیوستن به ابدیت و زندگی جاویدان است
برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه به
مقاله فاطمه نیایی نشریه نقد و نظریه پاییز و زمستان 85
مقاله تناسخ ملکوتی در فلسفه صدر المتالهین نوشته ابوالحسن غفاری مجله ی خردنامه صدرا 81
مقاله بررسی نظریه تناسخ در عرفان اسلامی نوشته سهیلا لویمی 95
مقاله زندگی پس از مرگ و تناسخ در متون مقدس هندو نوشته پریا الیاسی88
و کتاب کارما تناسخ ،تکامل اثر جنویو لویس پالسون و استفان پالسون با ترجمه دکتر آرام (جمشید)نشر تجسم خلاق
مراجعه کنید
آخیش.. زبان شعریت چه ملموس شده..
چقدر هم ادیبانه سخن گفتی
آدم اینجا تنهاست.. و در این تنهایی.. سایه نارونی.. تا ابدیت جاریست
ربط نداشت یا داشت نمیدونم.. اسم تنهایی رو آوردی این شعر حضرت سهراب در ذهنم نقش بست
از مفهوم جذابش خیلی خوشم اومد.. عالی بود جناب مغ
در پناه خدای ذهن متفکرتان