سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        خدا کو..

        شعری از

        مهدی حیدری گودرزی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۹ شماره ثبت ۱۱۲۶۸۰
          بازدید : ۲۳۲   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی حیدری گودرزی

        چشمان خود را بسته بودم ..
        فکرمی کردم ...
        خداکو؟!!.
        در لای گندمزارِ گیسوهایِ بازت...
        دستِ نوازش می کشیدم
        روی زرین کاکلِ موهایِ نازت..
        باد از مقابل میوزید و
        صورتم پوشیده میشد
        گاه و بی گاهی ز موهایت..
        من مست بودم در تنِ تبدار تو
        در ظهرِ تابستانیِ اندامِ داغت..
        چشمان خود را بسته بودم..
        فکر می کردم..
        خداکو؟!!
        من سر به روی خِرمنی از موی تو ..
        در فکر بودم..
        خورشید می تابید..
        آرامش درونم موج میزد..
        گنجشکها مسرور از چیزی درونم می سرودند
        چشمان من در خواب
        اما گوشهایم میشنیدند..
        آنها خدا را اینچنین
        آرام
        در آرامشی تفسیر کردند..
        بی شک..
        خدا ..
        آرامشی در جان من بود
        بی خود برایم آیه ها تقریر کردند
        چشمان خود را باز کردم
        من یقین دارم
        خدا در چشم من بود
        آنجا تمامِ آنچه می دیدم
        خدا بود.‌‌..
        مهدی حیدری گودرزی





        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۱۰
        درود بر شما خندانک
        می‌دونستم وقتی وارد پستتون شم.. قطعا از سروده‌تان لذت خواهم برد خندانک خندانک
        اینو محتوای اشعار قبلی‌تون بهم نوید می‌داد خندانک خندانک

        به حق که سروده‌ای بسیار در خور تحسین بود خندانک خندانک
        لذت بردم خندانک آفرین‌ها خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۶
        سلام و سپاس از لطف شما و حضور پر از مهرتون🌷🙏
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۱۲
        درود بزرگوار خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۳
        سلام و سپاس از مهر شما
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۶
        برگ درختان سبز در نظر هوشیار
        هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

        حضرت سعدی


        سلام و درود بر شما

        زیبا بود و عالی لذت بردم

        خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۵۰
        سلام و درود بر شما سپاس از حضور پر مهرتون
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۲۸
        دلنشین
        زیبا وپر معنا
        قلمتون سبز
        شاعر واستاد بزرگوار
        درود درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۴
        ممنونم از لطف شما🌷🌷🙏🙏
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۲۴
        درود بر شما بزرگوار

        یاد شعری افتادم که جناب همای خواندند و البته نمی دانم شاعرش کیست:

        کودکی بودم و دنبال خدا

        در بیابان در دشت در دل جنگل سبز همه جا می گشتمدر میان دهمان*

        کودکی بودم و دنبال خدا

        در بیابان در دشت در دل جنگل سبز همه جا می گشتم

        کلبه ای در گذرم بود*

        پر از نور که خورشید دگرگونه بر آن می تابید

        دانلود آهنگ قدیمی دهه ی هفتاد

        پیرمردی دیدم

        که پس از خوردن یک جام شراب به خدا گفت سپاس

        پیرمردی دیدم*

        که پس از خوردن یک جام شراب به خدا گفت سپاس

        آری احساس من این بود خدا آنجا بود

        من خدا را دیدم

        من شنیدم که خدا گفت بنوش

        گوارای وجود*
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۰۸
        خندانک خندانک خندانک چقدر زیبا خندانک خندانک

        اشعاری که جناب همای می‌خونن.. به نظر من که بی‌نظیرن خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۵
        سلام و سپاس جناب لنگرودی عزیز از لطف شما و وقتی که گذاشتین🌷🙏
        ارسال پاسخ
         فاطمه شایگان(هیراب)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۰۰
        سلام ودرودهای فراوان

        بسیار زیبا وستودنی

        احسنت

        همواره قلم در دست،

        پیروز وموید باشید
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۶
        سلام خانم شایگان گرامی..
        سپاس از لطف شما و حضور پر از مهرتون🌷🙏
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۵۷
        درود خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۷
        سپاس دوست گرامی🌷🙏
        ارسال پاسخ
        ناهید افسری نژاد (رها)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۰۱
        درودتان گرانقدر
        قلم زیبایتان همواره سبز
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۷
        درود و سپاس از مهر شما🌷🙏
        ارسال پاسخ
        روح اله سلیمی ناحیه
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۴۶
        درود شاعر گرامی
        🌹🌹🌹⁦👏🏼⁩🍀
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۸
        سپاس دوست گرامی🌷🙏
        ارسال پاسخ
        زهرا آهن(ملکبانوی سیب)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۵۶
        درود بر شما

        چقدر لطیف و با احساس خندانک خندانک

        دستمریزاد شاعر خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۹
        سلام و درود دوست شاعر گرانقدر..
        سپاس از حضور پر مهر شما🌷🙏
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۵۰
        درود برشما

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۶:۳۸
        سپاس از شما بزرگوار🙏🙏🌷
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۳۵
        خدا...
        همین لحظه در من اتفاق افتاد
        تا درک حضورش را زندگی کنم!
        درود بر شما نبض قلمتان سبز خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۳۶
        سلام و درود به شما و سپاس از حضور پر از مهرتان...
        ارسال پاسخ
        شکوفه عابدی نژاد
        دوشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۱ ۱۰:۴۲
        سلام وادب رقص قلمتون زیباست موفق باشید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3