شنبه ۳ آذر
خدا کو.. شعری از مهدی حیدری گودرزی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۹ شماره ثبت ۱۱۲۶۸۰
بازدید : ۲۳۲ | نظرات : ۲۶
|
دفاتر شعر مهدی حیدری گودرزی
آخرین اشعار ناب مهدی حیدری گودرزی
|
چشمان خود را بسته بودم ..
فکرمی کردم ...
خداکو؟!!.
در لای گندمزارِ گیسوهایِ بازت...
دستِ نوازش می کشیدم
روی زرین کاکلِ موهایِ نازت..
باد از مقابل میوزید و
صورتم پوشیده میشد
گاه و بی گاهی ز موهایت..
من مست بودم در تنِ تبدار تو
در ظهرِ تابستانیِ اندامِ داغت..
چشمان خود را بسته بودم..
فکر می کردم..
خداکو؟!!
من سر به روی خِرمنی از موی تو ..
در فکر بودم..
خورشید می تابید..
آرامش درونم موج میزد..
گنجشکها مسرور از چیزی درونم می سرودند
چشمان من در خواب
اما گوشهایم میشنیدند..
آنها خدا را اینچنین
آرام
در آرامشی تفسیر کردند..
بی شک..
خدا ..
آرامشی در جان من بود
بی خود برایم آیه ها تقریر کردند
چشمان خود را باز کردم
من یقین دارم
خدا در چشم من بود
آنجا تمامِ آنچه می دیدم
خدا بود...
مهدی حیدری گودرزی
|
نقدها و نظرات
|
سلام و سپاس از لطف شما و حضور پر از مهرتون🌷🙏 | |
|
سلام و درود بر شما سپاس از حضور پر مهرتون | |
|
سلام و سپاس جناب لنگرودی عزیز از لطف شما و وقتی که گذاشتین🌷🙏 | |
|
سلام خانم شایگان گرامی.. سپاس از لطف شما و حضور پر از مهرتون🌷🙏 | |
|
سلام و درود دوست شاعر گرانقدر.. سپاس از حضور پر مهر شما🌷🙏 | |
|
سلام و درود به شما و سپاس از حضور پر از مهرتان...
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
میدونستم وقتی وارد پستتون شم.. قطعا از سرودهتان لذت خواهم برد
اینو محتوای اشعار قبلیتون بهم نوید میداد
به حق که سرودهای بسیار در خور تحسین بود
لذت بردم آفرینها