ای برادر عید اضحایت کی است
ذبح اسماعیل امیالت کـــی است
کی تعلقهای خود قــــــربان کنی
بگذری از نفس و تن عریان کنی
چون رهیدی از خود و از حصر تن
دیگرت حاجت نباشد پیرهــــــــن
تا درونت شد تهـــــی از دیو نفس
میشود میدان قتلت جـــای رقص
چون هنرمند منـــــــــــــــای نینوا
تکنواز شور و بیداد و نـــــــــــــوا
آن همایونی که با سوز حجــــــاز
در عراق آمد فرود بهر نمـــــــــاز
می کند هنگامه روح افزا دمش
اندرونت سیل گـــردد یک نمش
می کند هر بنده ایی را حرِّ حّر
می کشد از عمق دریا اصل دُرّ
همچنان پروانه ، چون جامه دران
بحـــــــــر نوری بایدت از خاوران
تا شود کشتی و از بهـــــر نجات
مرده روحت را دهد از نو حیات
او شود خون خدا در جان تو
روز محشر حجت ایمـــان تو
عشق را مجنون بی همتا شود
چشم پوش از زادهء لیلا شود
هان کجایی ای برادر جان بگو
یک نفس با من بیـــا در روبرو
شمع غیرت را فروزانش کنیم
همنوا با سینه سوزانش کنیم
در میــــــان موج طوفانی سترگ
با هزاران کوسه و کفتار و گـــرگ
کشتی امنی بخواهد این سفــــر
تا رهیم از هرچه گرداب و خطــر
باید از نور حسینی سود جست
ورنه کارعشق کـی گردد درست
راه عشق است این و پایین و فراز
عشق او باشد در این کوران جهــاز
ما به عشقش پای در ره مــی نهیم
در ره آزادگی جـــــــــان می دهیم
پیرو او سر به خفت کـــــــی دهد
میشود پروانه ایی و می رهــــــد.
سیدرضاموسوی راضی
بحر ؛ رمل مسدس محذوف
با سلام به پیشگاه عزیزان همراه ، در خصوص این مثنوی ذکر یک نکته خالی از فایده نیست.
در ابیاتی از این مثنوی واژگان و اصطلاحاتی بکار رفته که از موسیقی ایران به عاریت گرفته شده اند. کلماتی مثل ؛همایون ، طرز ، سوز ، حجاز ، فرود ، فراز ، روح افزا ، هنگامه ، جامه دران ، بحر نور ، خاوران و.....
امیدوارم از این سروده لذت ببرید. ارادتمندتان س.ر.موسوی
شورانگیز و زیبا بود
آموزنده
آیینی پر احساس
جسارتا مصرع 31 احتمالا سترک بوده