يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر م فریاد(محمدرضا زارع)
آخرین اشعار ناب م فریاد(محمدرضا زارع)
|
زن، "شعر" زیبایی ست اما
باید کمی ویرایشش کرد
وقتی ملک می ساخت او را
انگار بَد آرایشش کرد!
چشمان او "تلمیح" دارد
قلبش ولی غرق "تضاد" است
می خندد اما چشم ِ او تَر،
او همزمان غمگین و شاد است
هر موج "ایهام" نگاهش
انگار دریای معانی ست
"تشبیه" چشمانش به آهو
یک چشمه از جنگ جهانی ست
"تشخیص" او بسیار سخت است
جان می دهد تا جان بگیرد
با سیب می آید به سمتت
تا از دلت ایمان بگیرد
"ارکان" او نظمی ندارد
انگار سازی دست باد است
گاهی "غزل" گاهی "دوبیتی"
گاهی شبیه "مستزاد" است
یک آن "سپیداری" بلند و
یک لحظه "دریایی طویل" است
گاهی به آغوش تو نزدیک
گاهی چو (خرما بر نخیل) است
"تک بیت"ِ ناب ِ بوسه هایش
طعم ِ شراب ِ کهنه دارد
هر مصرعش راز ِ مگویی
از یک کتاب ِ کهنه دارد
آغوش زن مثل "رباعی"
دنیای لطف است و لطافت
"خیام ِ" خوب ِ آفرینش
پُر کرده زن را از ظرافت
این شعر ِ زیبا تا قیامت
گویا "ردیف ِ" عشق دارد
در هر زبانی "قالب ِ" زن
نام شریف ِ عشق دارد
(م. فریاد)
پی نوشت:
ندارد
|