باران که می بارد
بغص دلم می ترکد
نه اینکه می خواستی
مرابه شهر دلت ببری
جایی که واژه ها به جای من وتو حرف بزند
جایی که تو کتاب عطوفت دلت رابخوانی
جایی که نجوای تو،
ریشه ی تمام تنهاییهایم را بشڪند
باران که می بارد تنها ترین میشوم
وبه یادت من بیشتر می بارم
انگشتانم لا به لای موهای باران زده ام می چرخد
وسکوت می کند
ومن باز در توهم تو
در آلاچیق آشنایی امان
کتاب تورا از حفظ می خوانم
چه زیباست قولهای بی استمرارت
چه زیباست زندگی بی سقفم
چه راحت خیانت کرده ای؟
وبازهم بی پرواتر از گذشته دوستت دارم
وحالا به جبران تمام بدیهایت
آلبوم جنون صدایت را
به باغ فاتح شهرت سپردم
تا دردامنه های کشورت
صدای آلوده ی آندوهم رابشنود
وتودر شکاف همان قولهایت
صخره شوی
تاقولهایت را سر سپردگی،
هیچ فریبی نکنی
اسمت تغير شود
مگر وجودت گریز میشود
که این همه نامرد شده ای؟
که لایق همان بی همتاهای
لایک مجازی شده ای؟
انسانیت رافدای گزاف،
مستی ات داده ای؟
بنوش جرعه جرعه حرفها را
بخوان که روزی محو شوی
وخاطره ی آلبوم مجازی
#آنیل _آچلار
بسیار زیبا و پر احساس بود