بگذار باصداقت ودوستی به تو بگویم
با بادوستی قلبم، نه با زبانم
من به نبودن هایت، به تمام بارانهای نداشتنت عادت میکنم
به هر روزی که نگاهم نمی کنی، وبه چشمهایت نمی آیم
می فهمم ازنگاه قلبت افتاده ام
جای خالی ات،جای تمام دوست داشتنت
درتک تک یاخته های جانم
در نثر به نثر لحظه ها و ثانیه هایم
فهمم رابه درد می آورد....
عادت میکنم به اینکه ،هیچ جایی در ستون زندگیت،
در بستر آغوشت نخواهم داشت
هیچ جایی تصویری ازلبانمبر لبانت در خیال تو پیدانیست
من به تنهایی گذشتن ازهرکوچه ،خیابان وجاده ای که
روزی قرار بود دستهایمان در دست هم گره شود
وباهم، همقدم شویم ،دلتنگ هم شویم
عادت می کنم .
به بخیرکردن صبح هایی که خبرازتو ندارم
به خوابیدن در شب هایی که صدای شب بخیر
ودوستت دارمی ازتو در گوشم زمزمه نمی شود
سینوهه ی قلبم ازنبودنت می سوزد
من به تمام وقت هایی که تنهایی مرا،
در گوشه ای گیرمی اندازد
ونداشتن امنیت آغوشت را به رخم می کشد
هم عادت میکنم
به درد دلتنگی که کاسه ی صبرم را لبریزمی کند
به روزهای بی خبری ،که نگران حال وروزت هستم
من به تمام لحظه هایی که ندارمت عادت میکنم
عادت می کنم به گفتن شمایی که
قرار است به جای عشقت دوست جانت شوم
عادت می کنم اگر روزی ببینمت به زبان بیاورم
همه ی این ها را گفتم ،عادت می کنم
ولی فراموش هرگز نه
من به تنهایی عادت میکنم اما جای خالی تو
باهیچ چیز پرنمی شود
حتی باقلمم،اشک شور چشمانم
وتو فراموش نون لبهایم را
که عادت کرده بجز بالب تو تر نشود
#آنیل_آچلار
عید مهمانی رب جلیل است امروز
حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد
همیشه خرم و تندرست باشید