سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    آتشگاه پارسه

    شعری از

    محمود گندم کار وحید

    از دفتر اساطیر نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۲:۲۱ شماره ثبت ۱۰۹۵۰۸
      بازدید : ۲۰۶   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محمود گندم کار وحید

    آتشگاه پارسه
    زیر چتر نور ماه و چشمه ی اندیشه و فریاد
    می نگارم قصه های بیستون و تیشه و فرهاد
    زیر پایم پلکان سنگی ی دروازه ی تاریخ
    حک شده بر پایه های صد ستون این رازها چون میخ
    بازتاب رازهای  قصه ی ویرانه ی یک شهر
    جاودانان ایزدان،امشاسپندان پری پیکر
    مشعل آن شعله های سرکش  این  آتش خاموش
    معبد یزدان و آتشگاه آذرجوی و آذرنوش
    کاخهای سنگی ی بنشسته در تنهایی یک دشت
    مانده برجا در هزاران سال ناپیدای بی برگشت
    در درون قصرهای شاهی و آن کاخ آئینه
    گشته در  پژواک   این تالار ،یک فریاد دیرینه
    داریوش و اردشیر و آستیاگ وکورش  و فرهاد
    در مسیر تند باد روزگاران رفته اند از یاد
    در خیالم سوی آتشگاه ناپیدا سفر کردم
     با سبوی تشنه ی اندیشه از آنجا گذر کردم
    در درون دخمه ی تاریک و چاه ساکت و سنگی
    با هجوم غصه های روزگار و شام دلتنگی
    سایه ی کابوس یک ققنوس آتش خفته ی جنگی
    شعله ی فانوس سو سو می زد از دیرینه فرهنگی
    واژه ی افسوس هرسو پرسه می زد چند فرسنگی 
    گفته می شد از درون دخمه یک پژواک آهنگی:
    آی انسان، ای فسیل  روزگار سخت و فرسوده
    ای که با پرگار دوران در شعاعی پوچ و بیهوده
    در درون کوچه های کوچک و تاریک و آلوده
    با دو پای ناتوان بر خاک دنیا راه پیموده
    آنکه می بینی که بر تخت روان بر دستها بوده
    حکمفرمایی به نیمی از جهان می کرد آسوده
    این ستونهای بلند و رویش گلهای  نیلوفر
    سایبان داریوش و تختگاه بیست و هشت کشور
    صد ستون،کاخ تچر ، چون آتشی پیروز و پاینده
    چلچراغ روشن تاریخ در  دیروز و آینده
    بگذر از ویرانه ها ، از سر بنه دستار نخوت را
    گوش کن فریاد خاموش سکوت وسوت عبرت را
    در گذرگاه زمان اندیشه کن برخاک و برتاریخ این میهن
    رفته  صدها سال بر دیوار و بامش سایه ی دشمن
    مانده بر این خاک دهها کاخ و صدها قلعه و دیوار
    گشته در هر گوشه اش با دشمنان تکرار یک پیکار
    درنبرد رومیان، درشامگاه حمله ی چنگیز
    باغ ایران در تگرگ مرگ انسان گشت چون پاییز
     باغ میهن را هزاران سال شد پاییز طولانی
    از هجوم بادهای وحشی تاریک و طوفانی
    پشته ها از کشته های مرزداران روی هم می گشت
    سرخی ی آلاله ها از خون مردان وطن در دشت
    گوهر جان دلیران نزد یزدان جاودان گردید
    خاک گورستان ز رقص روحشان بر آسمان خندید
    بوده در  هر قطعه از  خاک کهن یک جسم، فرسوده
    در دلش یک  کهنه سرباز وطن ، خوابیده آسوده
    آتش جمشید بر بام بلند کوهها برپاست
    تابش خورشید بر ویرانه ها و دخمه ی زیباست
    پرتو  ماه از بلندای تچر تا بیکران پیداست
    چرخش گرد و غبار باختر برصخره پابرجاست
    سایه ی تندیسهای سنگی و خاموش و جاویدان
    در غروب واپسین روزگاران مانده بر ایوان
    قصه ی این سرزمین با واژه ها و گویش میخی
    مانده بر درگاه و بر دیوارهای کاخ تاریخی
    کم کم این خورشید از اوج فلک در کوه پنهان گشت
       ماه تابان پرتو افشان گشته بر آن کوه و بر این دشت
    همچنان من مانده ام سرگشته در پندار آتشگاه
    یک صدای  کهنه می آید به گوش از  ناله ی یک چاه
    شیهه ی یک اسب سرگردان سنگی نقش بر درگاه
    خسته از پیکار جانفرسای یونان باخشایار شاه
    گامهای کوچک من  پلکان سنگی ی تاریخ  را پیمود
    آسمان گم گشته بود در شامگاه تار و قیر اندود
    قصه های بیستون و صد ستون وداستان تیشه ی فرهاد
    گشت پایان در غبار خاک و باد و آتش وفریاد
    باز آتشگاه در جوش و خروش از هیمه ی نادانی فرداست
    رقص جان افزای آتشگاه  و آتش از کران تا بیکران پیداست
    جاودان بادا کهن ایران ما،این گوهر زر میخ
    روشنایی اش فروزان باد این آتشگه تاریخ
    از مجموعه اشعار پژواک فریاد
    دفتر اساطیر
    سروده شده در 401/2/5  
    ۵
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۸:۵۶
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا و شورانگیز بود
    زنده باد ایران خندانک
    محمود گندم کار وحید
    محمود گندم کار وحید
    جمعه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۳۰
    درود برشما
    سپاس فراوان ازاظهار لطف و محبتتان
    ارسال پاسخ
    مریم کاسیانی
    چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۸:۳۶
    جاودان بادا کهن ایران ما،این گوهر زر میخ
    روشنایی اش فروزان باد این آتشگه تاریخ آمین

    درود بر شما
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    خندانک
    محمود گندم کار وحید
    محمود گندم کار وحید
    جمعه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۳۵
    هزاران درود بر شما مهربانوی گرامی
    سپاس فراوان از بذل لطف و محبت شما
    پاینده باشید
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۱:۳۱
    باسلام فراوان
    خواندم ولذت بردم
    قلمتان همیشه جاودان بادا
    شاعر بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک
    محمود گندم کار وحید
    محمود گندم کار وحید
    جمعه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۶:۳۷
    عرض ادب و احترام
    جناب انصاری درود برشما
    سپاس فراوان از لطف و محبت همیشگی شما بزرگوار
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0