يکشنبه ۲ دی
دلم دوباره هوایی شد شعری از فائزه اکرمی
از دفتر سپید نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۵۳ شماره ثبت ۱۰۸۹۵۱
بازدید : ۳۹۲ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب فائزه اکرمی
|
در لحظه ام
پر تکاپو
رها و بی تعصب
نامم را برده ام از یاد
نامه ام را زندگی دستم داد
یادم هست که گفت:
خود نامه را مینویسی
دست خط خوبی داشت
به من خط آموخت
اما گفت دست نوشته هایم را به تو نمی دهم
خودنویس باش
و اگر خاک تو کم بود با آب همراهت می کنم
تا تنها نباشی
گفتم: من سیالم
مرا تاب پذیرای رکود نیست
چه کنم؟
گفت در لحظه باش و نگران سکون نباش
سلام تو را به وقت معین به نفس او خواهم رساند
رهایم کرد در این زمین گندیده
نامم را از یاد بردم
نامه ام را گم کردم
و هیچکس استشمامم نکرد
از هر طرف دود به ریه هایم می ریختند
سخت نفس می کشیدم
و احساس میکردم
نئون هایی از بدنم می تراود
و پراکنده میشود
گاهی هم زنجیر به پاهایم می بستند
تا پرواز نکنم
تا اینکه روزی به آب رسیدم
راکد بود
و لبریز از شوریدگی
به او دمیدم تا سرحال شود
سیال شد
روان بودیم همچون رود
میدویدیم همچون باد
با هم به ساحل رسیدیم
کودکی دوید به سمتم
و ما روی زنبق پاهایش نشستیم
ناگهان آب را به رویم پاشید
و به مادرش گفت:
به چه هوای خوبیست
آنی نامم را به یاد آوردم
و دلم دوباره هوایی شد...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و جالب بود