💚 #غزل_امام_زمان_عج 💚
💔 #حرف_از_غروب_جمعه_شد 💔
💠💠💠💠💠💠💠💠💠
«حرف از غروب جمعه شد و مرز غم شکست...»
تر شد نگاه کاغذ و بغض قلم شکست
زانوی غم گرفته بغل بی شما بهار
پاییز شد وجودم و باغ دلم شکست
آنقدر مانده منتظرت بیرق دلم
کَز این فراغ چوبهٔ سخت علم شکست
از ماتمت گلوم به هق هق نشسته است
بغضم ز داغ دوری تان، تازه دم شکست
تصویر جای خالیَت آنقدر تلخ بود...
از انعکاس غصه اش آئینه هم شکست
برفی نشسته بر سرم و یخ زده تنم
آقا بیا که شیشهٔ عمرم به زَم شکست*
یک قرن رد شد و تو غریبی هنوز هم
دل در پی وصال تو در هر قدم شکست
دیدی گناه کردم و کردی دعا مرا
خوردم قسم که توبه نمایم قسم شکست
شرمنده، مدتیست که یادت نکرده ام
قلبم برای غیبتتان، آه، کم شکست
آه، ای که میرسد به غم نینوا غمت
با گریه خواندمت که غزل نم به نم شکست
مضمون شعر من ز غم غیبتت کشید
آهی و سمت کرب و بلا لاجَرَم شکست
آن دم که شاه داخل گودال شد اسیر
گویی که آسمان و زمین دم به دم شکست
خورشید خون گریست که کشتند ماه را
عباس رفت و حرمت اهل حرم شکست
آفاق در حجاب و نگاه حرامیان
در قافله زنی کمرش گشت خم، شکست
بسیار شد به عترت و آل نبی جفا
تا احترام ذُرّیه ی محترم شکست
* زم: #سرما، #سردی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شاعرین : #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#محبوبه_سادات_حسینی
«تضمین» : اسماعیل شبرنگ
غزلی ناب و زیبا بود
یا مهدی عج
ادرکنی