بعضی رفتنا مثل لیز خوردن ماهی تو آبها
مثل پر پر شدن گلبرگ های گل روی خاک
مثل چکیدن اشک از گونه های رخ الماس صورت
اما گاهی واقعا نمی شه
مثل رقتن تو
که وقت رفتن فقط بغض روی گلوم نشست
غم شد دراین سینه ی لعنتی
رفتی ....
رفتی وحالادر واپسین روز کهنه
ورخداد سال جدید قتل احساسمو به چپاول ؟
هیچ از ذهن لعنتی من این خاطره فراموش نمیشه
که چه بی وفا شدی ؟
تصویر تمام خاطراتت در ذهن من حک شده
که گریبان گیرینه و
رفیق شیهای بی قراریم در طاق چشمانم میشی
درظاهر چند قدم دور شدی
ولی نمی دونی در قلبم سالهاست کوچ کردی
اما هیچ کس خیر نداره
وخبر دار هم نمیشه
آخرین دیدار ماونمام
سالهای سرسپردگی عشق تو بود
مث کاغذ مچاله شدی ورفتی
بودنت شکر گزاری ونبودنت بازم شکر گزاری
یکبار رفتی ومن هزار بار دل کندم
رویاهاتو وحالا ب.....
به خاک طبیعت نوروز می سپارم
شایدگره زمین یاز بشه و
تو برگردی ؟
آرزوهام روبه شانه هام به دوش می کشم
ودر منظره قاب چشمانت میشینم
ومانند مرغان ماهیخوار در سرتاسر نگاهت پروارز می کنم
روی پلک هایت پرواز می کنم و
دراولین چرخش بر زمین بازماندگی ات می شینم
اما ....افسوس
پیرم وجوانی ام در وانفسای روزگار برباد رفنه است
کاش می موندی؟
شعرهای شما راز دل
را برملامی کند
بهاروعید دوستان
را باصفا می کند
نوروزتون با شادی بهارتون خجسته شاعر گرامی