سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پتک ازل

        شعری از

        سیاوش آزاد

        از دفتر سیاوش نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ ۰۰:۰۷ شماره ثبت ۱۰۸۴۹۰
          بازدید : ۷۳۹   |    نظرات : ۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سیاوش آزاد
        آخرین اشعار ناب سیاوش آزاد

        در آیینه ببینم شعله ای خرد
        تولد را نکرده طی فغان مرد
        فلک آتش به جانت بین چه کردی
        تو با پتک ازل کردی مرا خرد
        ۲۶ اسفند ۱۴۰۰
        نیمه شعبان مبارک
        طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
        از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
        یاد مرحوم رهی معیری گرامی و روحشان شاد باد
         
        ۱۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۴۵
        سلام بزرگوار عزیز در آستانه فرا رسیدن عید نوروز باستانی و آغاز سال نو، تبریک و تهنیت صمیمانه خود را به شما و خانواده محترم تان تقدیم داشته و در پرتو الطاف بیکران خداوندی، سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را برایتان آرزومندم. خندانک خندانک
        خادم شما(ملحق)
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۷
        سلام متشکر سال نو مبارک

        هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
        خداش در همه حال از بلا نگه دارد

        حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
        که آشنا سخن آشنا نگه دارد

        دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
        فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد

        گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
        نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

        صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
        ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد

        چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
        ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

        سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
        که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

        غبار راه راهگذارت کجاست تا حافظ
        به یادگار نسیم صبا نگه دارد
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۵۸
        عرض سلام وادب دوبیت از طرف سیاوش آزاد
        خندانک
        در آئینه ببینم شعله ای خُرد
        تولد را نکرده طی فغان مرد
        شاعر در ابتدای شعر خود را شعله ای کوچک در آئینه دیده.
        البته (خُرد) در دیکشنری ابادیس حقیر،صغیر،کوچک و اندک،ناچیز ،شکسته ،له‌، ریز و غیره نگاشته شده که ما معنی کوچک را درنظر می‌گیریم. خندانک


        در اینجا از شاعر بزرگوار درخواست فتحه و کسره و ضمه می‌رفت. ؟

        شاعر خود را در آئینه شعله ای کوچک برشمرده است.
        که در مصرع بعد می‌گوید .
        تولد را نکرده طی فغان مرد... خندانک
        با معنی ی :
        که متولد نشده از (فغان) از ناله و ضجه(از دست ناملایمات زندگی) مرد
        که نشان از طی کردن مراحل زیاد در طول مدت کم دارد و نوعی ناله و فغان از درک بالا در روزگار کم می‌باشد.
        که به نتیجه ای نرسیده .
        (این معلومات و این تجربه ) به نتیجه نرسیده.

        فلک آتش به جانت بین چه کردی خندانک
        با توضیح ِ
        در این روزگار ببین چه کردی ای آتَش به جان گرفته.
        که باز نوعی شاعر به دنبال کارهای مفیدی است که در این روزگار انجام داده ولی با دید خودش کافی و وافی نبوده. و به نتیجه نرسیده.


        تو با پُتک ازل کردی مرا خُرد . خندانک
        و باز با معنی
        ای روزگار ی که ( خُب در اینجا همه در حال گله از دست روزگار هستند و در اینجا هم همان روزگار ِ بد و نامناسب و ناموافق مد نظر است. )

        ای روزگاری که در نامناسبی شهره ی خاص و عامی
        با پُتکِ همیشگی خورت مرا خُرد کردی
        که در واقع روح و شخصیت مد نظر است .
        شعر سنگینی بود، برای دوبیت با این معنی تقریبا گسترده .
        دو بیتی خوبی بود از طرف جناب سیاوش آزاد.
        و با دید من
        ایشان کاملا شکسته نفسی کرده و بسیار شخص بزرگ و با مَنِشی هستند .
        و حتما فقط دوبیت شعر است و ربطی به خود شاعر ندارد . و امید که همه بر ناملایمات زندگی غلبه کنند .
        چون شاعر ما شخصی توانا و داناست .
        درودها .
        ببخشید وقت و اوقات شریفتان گرفته شد .
        درود به همگی و با آرزوی سالی خوب و خوش پُر روزی و برکت برای همه .
        خندانک .
        در پایان چند بیتی از زندگی می‌نویسم.
        و نه از ناملایمات
        امید که مقبول گردد.

        ای زندگی، تن و توانم همه تو
        جانی و دلی ، ای دل و جانم همه تو
        تو هستی من شدی ، از آنی همه من
        من نیست شدم در تو ، ازآنم همه تو .

        مولانا .
        خندانک





        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۲۳:۵۹
        سلام متشکر از الطاف حضرتعالی
        درود بر شما و دقت نظر شریف
        چه توان کرد دابم استفاده از اعراب و علامت های سجاوندی نیست امید که وزن و قافیه یاری گر مخاطب باشد
        با تامل در اثر نگریستید بعضا لغت را مورد مداقه قرار دادید
        البته شکسته نفسی شاید نباشد و بیان واقعیت ممکن است باشد ولی فرض دیگری نیز ممکن است باشد و آن نویسنده الزاما شرح حال خویش را به ورق نیاورد و اگر بیاورد ممکن است حالی از احوالش باشد نه مقام

        تفالی برای پسر عزیزتان

        آن کس که به دست جام دارد
        سلطانی جم مدام دارد

        آبی که خضر حیات از او یافت
        در میکده جو که جام دارد

        سررشته جان به جام بگذار
        کاین رشته از او نظام دارد

        ما و می و زاهدان و تقوا
        تا یار سر کدام دارد

        بیرون ز لب تو ساقیا نیست
        در دور کسی که کام دارد

        نرگس همه شیوه‌های مستی
        از چشم خوشت به وام دارد

        ذکر رخ و زلف تو دلم را
        وردیست که صبح و شام دارد

        بر سینه ریش دردمندان
        لعلت نمکی تمام دارد

        در چاه ذقن چو حافظ ای جان
        حسن تو دو صد غلام دارد

        موفق باشید
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        سه شنبه ۲ فروردين ۱۴۰۱ ۰۲:۰۶
        درود بر شما .
        خندانک
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۰۹
        درود جناب آزاد گرامی
        دوبیتی زیباییست
        حاوی مفهومی عمیق
        👏👏🌺🌺
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۴۵
        سلام متشکر از الطاف مستمرتان زنده باشید
        فرمود

        فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
        تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۴۲
        فلک آتش به جانت بین چه کردی
        تو با پتک ازل کردی مرا خرد

        دوبیتی ی زیبایی از جناب سیاوش خان آزاد .

        جالب و زیبا و غمگین بود .
        خندانک
        برقرار باشید .
        خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۲۱
        سلام متشکر سرفراز باشید

        آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
        چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

        گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی
        او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

        روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
        لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

        خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
        سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

        دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
        چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

        با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
        کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

        حافظ از معتقدان است گرامی دارش
        زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۰۲:۳۱
        از اینجا به بعد تقدیمی ها انتخاب بنده نیست
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۱۶:۰۹
        درود شاعر عزیز
        سال نو مبارک
        یَا مُقَلِّـبَ الْقُلُـوبِ وَ الْأَبْـصَارِ‌
        ای تغییر دهنده دل‌ها و دیده‏‌ها

        یَا مُـدَبِّـرَ اللَّیْـلِ وَ النَّـهَارِ
        ‌ای مدبر شب و روز

        یَا مُحَــوِّلَ الْحَـوْلِ وَ الْأَحْـوَالِ‌
        ای گرداننده سال و حالت‌ها

        حَـوِّلْ حَالَنَــا إِلَی أَحْسَـنِ الْحَـالِ
        بگردان حال ما را به نیکوترین حال خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۹
        سلام متشکر سال نو مبارک

        صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
        بیار نفحه‌ ای از گیسوی معنبر دوست

        به جان او که به شکرانه جان برافشانم
        اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

        و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
        برای دیده بیاور غباری از در دوست

        من گدا و تمنای وصل او هیهات
        مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

        دل صنوبریم همچو بید لرزان است
        ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

        اگر چه دوست به چیزی نمی‌ خرد ما را
        به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

        چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
        چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        درود بر جناب آزاد عزیز
        دوبیتی زیبایی قلم زدید
        این شعله، فریادِ زندگی دارد، حالا حالاها خاموش نمی شود
        سلامت و پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۱:۵۸
        سلام متشکر زنده باشید

        استاد حافظ قدس سره

        روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
        خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

        ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
        گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

        زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات
        ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر

        سینه گو شعله آتشکده فارس بکش
        دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر

        دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
        دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

        سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
        مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر

        روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
        وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر

        دوش می‌گفت به مژگان درازت بکشم
        یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

        حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار
        برو از درگهش این ناله و فریاد ببر
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۴۱
        درودهای بیکران استاد آزاد ارجمند، دو بیتی که غنی از مفهوم و معناست،زیبا و عمیق، ماندگار باشید ،سالی خوش توأم با سلامتی و شادکامی برایتان آرزومندم خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۲:۰۱
        سلام متشکر
        فرمود

        سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
        بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام

        سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
        اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۴۱
        باعرض سلام
        بسیاردلنشین بود
        درودبرشما
        خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۱
        سلام سپاسمندم

        ساقی به نور باده برافروز جام ما
        مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

        ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ ایم
        ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

        هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
        ثبت است بر جریده عالم دوام ما

        چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
        کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

        ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
        زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

        گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
        خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

        مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
        زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

        ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
        نان حلال شیخ ز آب حرام ما

        حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
        باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

        دریای اخضر فلک و کشتی هلال
        هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
        ارسال پاسخ
        امیرحسین مرتضائی(آفتاب بهار)
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۹:۵۴
        بسیارزیبا ودلنشین بود قلمتان مانا
        خوشحال میشم شاعربرگواری مثل شما منت برسرما بگذاره وسرسوزن ذوق مارو نقد کنه خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۲۴
        سلام متشکر زنده باشید عزیز نقد در برابر نقد

        شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
        صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

        اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
        ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

        بیار باده که در بارگاه استغنا
        چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

        از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
        رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

        مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج
        بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

        به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
        که نیستی است سرانجام هر کمال که هست

        شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
        به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

        به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
        هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

        زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
        که گفته سخنت می‌برند دست به دست
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        مسعود آزادبخت
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۰۰:۴۳
        چقدر رک
        درود
        مسعود آزادبخت
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۰۰:۴۸
        سلام و احترام سیاوش عزیز
        در مصرع اول مخاطب را دعوت کردی؟ یا فقط خودت را
        اعتراضی زیبا بود ،اما همیشه به مفهوم می پردازی سیاوش جان ،گاه از مواردی غافل میشوی
        تقدیمتان
        خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۰۱:۴۵
        سلام عزیز مجمل نگاشتی و مقصود را درنیافتم خود را در آینه به صورت شعله کوچکی دیدم
        ظاهرش اعتراض است لکن ممکنست باطنش رضا باشد
        موارد غفلت را هم که نگفتی اخوی. ما خدا قبول کند اخوان ثالثیم به ترتیب سن امین، سیاوش و مسعود منتها از بدحادثه من بخت ندارم
        اما تقدیمی که من در انتخابش دخیل نیستم

        آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
        باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد

        از سر کشته خود می‌گذری همچون باد
        چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد

        ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف
        آفتابیست که در پیش سحابی دارد

        چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک
        تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد

        غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد
        فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد

        آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست
        روشن است این که خضر بهره سرابی دارد

        چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر
        ترک مست است مگر میل کبابی دارد

        جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
        ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

        کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
        چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۱۹:۳۸
        سلام جناب آزاد
        قلمت سبز
        عیدتان مبارک
        سال خوبی داشته باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۴
        سلام تشکر از حضورتان موفق باشید
        سال نو و قرن جدید مبارک

        صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
        ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

        گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
        هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

        گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
        ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت

        تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
        هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

        در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
        زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت

        گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
        گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت

        سخن عشق نه آن است که آید به زبان
        ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

        اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
        چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۲۹
        بار دیگر،درخت سال در انتظار بهار، شکوفه هایش را وعده بارورشدن می دهد.آیا همه چیز نو خواهد شد؟ آیا همه چیز دوباره می روید؟
        دوستی ها باران دیده اند و آفتاب تیز،اما اینک دنبال شکوفا شدن هستند .برگ های روزگار روزی تمام خواهد شد و من مفتخر هستم از اینکه با عزیزان سال جدید را با سین های سلامتی و سعادت شروع خواهم کرد.
        آرزوهایم را به بهار خواهم گفت تا اجابت خواسته ها در مسیر باران، موفقیت را به دوستانم نیز عطاکند.به راستی که سعادت ،داشتن بزرگوارانی است که اخلاق ،ادب،معرفت،احترام و دانش را به جوهره ی زندگی می چکانند و من همیشه مسرور و مسعود از داشتن عزیزانی چون شما.

        با تقدیم احترام

        مسعود آزادبخت

        سال ۱۴۰۱ مبارک

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌹🌹🌹🌹🌹
        🌹🌹🌹🌹
        🌹🌹🌹
        🌹🌹
        🌹
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۵
        سلام تشکر سال نو مبارک
        ارسال پاسخ
        آرمین پرهیزکار
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۵۱
        درود استاد سیاوش آزاد عزیز و ژرف اندیش
        دو بیتی زیبایی خواندم از قلمتان ،اثری پر بار و عمیقی خلق نمودید.. لذت بردم
        سال نو را بر شما و خانواده محترمتان تبریک و تهنیت عرض می کنم
        شادکام و سلامت باشید
        🌹🌹🌹🌹🌹
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۰۱
        سلام بر جناب پرهیزکار عمیق غزل سرا
        متشکر
        سال نو مبارک

        خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
        تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

        از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم
        این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست

        جان درازی تو بادا که یقین می‌دانم
        در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست

        مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق
        ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست

        دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
        ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست

        درد عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد
        حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۵۵
        سلام و عرض ادب جناب دوست فرهیخته و شاعر ناب جناب سیاوش آزاد خندانک
        نوروز و بهار مبارک باد. ان شاء الله سال خوب و خوشی داشته باشید و با آرزوی بهترین ها خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۷:۰۹
        سلام متشکر سال نو مبارک

        کنون که می‌ دمد از بوستان نسیم بهشت
        من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت

        گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
        که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت

        چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
        نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت

        به می عمارت دل کن که این جهان خراب
        بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت

        وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
        چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

        مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
        که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت

        قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
        که گر چه غرق گناه است می‌رود به بهشت
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        سه شنبه ۲ فروردين ۱۴۰۱ ۰۲:۵۰
        خندانک
        حسین رضایی
        دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۴:۲۳
        سلام دو بیتی زیبایی بود خندانک
        سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک خندانک
        💮🌼💮🌼💮🌼💮🌼
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۷:۱۰
        سلام تشکر سال نو مبارک باد

        صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
        که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

        شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
        تفقدی نکند طوطی شکرخا را

        غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
        که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

        به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
        به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

        ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
        سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

        چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
        به یاد دار محبان بادپیما را

        جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
        که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

        در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
        سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        چهارشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۱ ۱۲:۵۹
        درود بر شما
        بسیار زیبا بود🌹
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۱ ۱۹:۵۶
        سلام متشکر سال و قرن زیبایی داشته باشید

        دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
        بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

        یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم
        افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت

        بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار
        حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت

        با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
        هر جا که رفت هیچ کسش محترم نداشت

        ساقی بیار باده و با محتسب بگو
        انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت

        هر راهرو که ره به حریم درش نبرد
        مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت

        حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
        هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
        ارسال پاسخ
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        چهارشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۱ ۱۷:۵۰
        درود بر شما زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۱ ۲۰:۱۰
        سلام متشکر زندگی تان سرشار از زیبایی و شادی

        دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
        گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

        که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
        که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

        شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
        پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

        در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
        به هواداری آن عارض و قامت برخاست

        مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
        به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

        پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
        سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

        حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
        کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0