شنبه ۳ آذر
سرگذشت پدر شعری از محمود فتحی چقاده
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ ۱۵:۲۹ شماره ثبت ۱۰۷۰۹۷
بازدید : ۱۶۳ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر محمود فتحی چقاده
آخرین اشعار ناب محمود فتحی چقاده
|
روزی پدری از کیلومتر ها دور به دیدن دخترش رفت
اما چه بگویم چه روزی به سر وی آمد
پدر درب خانه ی دختر رفت هرچه در زد کسی درب را به رویش باز نکرد
پدر نگران شد پیش خود گفت خدایا آیا چه روزی به سر دخترم آمده
که درب را باز نمیکند
ناچار زنگ خانه های همسایگان را به صدا در آورد
آن ها هم خبری نداشتند
پدر بیشتر نگران شد با محاسن سفید اشک میریخت
دگر چشم هایش جایی را نمیدید
پدر با کوله باری از اشک گفت الهی گرگ بیابان پدر نشود
که چنین سرنوشت شومی داشته باشد
پدر جواب زحمات خود را گرفت
هرگز باز نخواهد گشت تا روز قیامت
اشک خواهد ریخت و راضی نمیشود
اما دست آخر دست های خود را بالا برد برای دخترش دعا کرد و رفت
امضا محفوظ تا روز قیامت
یک عمر با غرور زندگی کردم اما صدای استخوان هایم از راه دور شنیده میشود
پدر
|
نقدها و نظرات
|
جناب آقای انصاری ضمن عرض سلام عجب دنیایی است سپاس بر شما | |
|
ضمن عرض ارادت و سلام چه خوب است بگوییم لیس فدار غیر هو دیار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.