سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      آخ ازاین ترکه مادر بزرگ

      شعری از

      از دفتر s@rv نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ ۰۲:۰۷ شماره ثبت ۱۰۶۸
        بازدید : ۷۸۹   |    نظرات : ۳۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر


      یاد اون روزها بخیرتو خونه ی مادر بزرگ
      یکی بود شعر میخوند قصه میگفت
      نه شعرهاش میفهمیدیم ، نه قصه هاش معنی میداد
      ولی بایدکه همه گوش میدادیم ، بعدبراش دست میزدیم
      امااین مادر بزرگ
      چه میدونست که ما ازته دل گریه داریم
      حوصله شعرهای شاعر نداریم
      خواب تو چشمامون که  بود
      با فشار دوتا انگشت چشمامون باز میشد
      غیراز این بود ،با ترکه تر
      دست این مادر بزرگ ، خرج این جون ضعیف ما میشد
      کسی جرعت نمیکرد حرف بزنه
      فهمیدن نفهمیدن مهم نبود
      ما باید برای او دست میزدیم
      آخرش درون باغچه ، ما دوتا گل بچینیم
      پای شاعر بریزیم
      تاکه شاعر کمی شاد بشه
      یا خدا کمک کنه، او ازاین خانه ما دوربشه
      اون زمان نوبت اشکهای ما بود زیر لحا ف
      ودعا خوندن ما
      که این شاعر بمیره ، یا دیگه لال بشه  شعر نخونه
      اماافسوس  خدا گوشش بده کار به این حرف ها نبود
      روزها هم کارما آب دادن باغچه ها بود
      تا که گلهاهمه رشد کنند برای فردا بمونن
      شانس ما، خزان زما فراری بود
      که گلها خشک بشن ، خاروخس صحرا بشن
      باز هم بیچاره ما
      که باید تا شعر فردا بمونیم
      او بخونه ما براش دست بزنیم گل بیاریم
      اینه کار روزگار ، اینه درد این دیار ، که شدیم خستهُ وزار
      نداریم صبرو قرار. پا بزاریم به فرار؟
      یا بمونیم ازاین مادربزرگ
       نوش جان کنیم باز ترکه ی نار؟
      s@rv
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      ،

      سجاد کرد (کرد)

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1