جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
گوساله های سامری، عاشق شدند اما
غم ، آبی شبرنگ کولی های رقصانست
شب از دهان بسته ی ودکا خبر دارد
با آخرین جنگ جهانی ،میرسد بنبست
این بمبها ، این قرصها ، این بند ناف سرخ
این التماس دختران بی وطن ، در برف
این مردهای خشمگین گرم دلواپس
این ابتذال دور از ما ، در هزاران حرف
سربازهای دردنوش دره های دود
لبخنده ای در هر خیابان ، کاش شد نامش
ما میرسیم آیا ، به رویاهای آسودن ؟
در کافه ی کاریزما، میسوزد اندامش
ای آینه ، ای آخرین گرگینه ی آرام
جان شیفته ، بر رود ولگا ، عطر میپاشی
سونات معصوم خیالت را کجا بردند
با شعرهایت گم شدی ، در حزن نقاشی
ای دشتهای پنبه ، در آواز میلادی
نوزاد ایزد در رحم ، درگیر زخمی نو
آه ای عروج ژولیت ، با اولین بوسه
یکشنبه ی پارالل جانسوز کازینو
تعلیق لبهای بنفش تلخ اسپرتا ست
پیراهن گیپور تنگ تنگ ماژنتاست
خورشید زیبا هست اما، ماجرا اینجاست
اسطوره ی شیرین این هابیلیان والاست
گیلاسهای یخ زده ، با ساقه هایی گس
در بوی چوب و صندل و لیمو و عرفانها
آه گسیل از عشق مادرزاد ، باران بود
لمسی معطر خیره شد ،بر تاب طوفانها
با مردی از البرزکوه و زاگرس و هلگورد
مهتاب جان ، دردت چرا پایان نمیگیرد
زن بودنت زخمیست، من غمگین غمگینم
گل باش ،در گوش جهانی خسته و مرتد
.
.
.
در پولکایی آتشین رقصیده روزی ناب
شب در مصاف فعلیت ، خاموش میمیرد
ما شوربختان زمینی ، خرقه میبافیم
یک شعله حتی ، در تن دریا نمیگیرد ...
|