سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        26

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر خنده های آگلوتینه شده(کلاسیک پست مدرن) نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۳۹ شماره ثبت ۱۰۶۵۱۹
          بازدید : ۲۳۴۷   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه




        گوساله های سامری، عاشق شدند اما
        غم ، آبی شبرنگ کولی های رقصانست
        شب از دهان بسته ی ودکا خبر دارد
        با آخرین جنگ جهانی ،میرسد بنبست

        این بمبها ، این قرصها ، این بند ناف سرخ
        این التماس دختران بی وطن ، در برف
        این مردهای خشمگین گرم دلواپس
        این ابتذال دور از ما ، در هزاران حرف

        سربازهای دردنوش دره های دود
        لبخنده ای در هر خیابان ، کاش شد نامش
        ما میرسیم آیا ، به رویاهای آسودن ؟
        در کافه ی کاریزما، میسوزد اندامش

        ای آینه ، ای آخرین گرگینه ی آرام
        جان شیفته ، بر رود ولگا ، عطر میپاشی
        سونات معصوم خیالت را کجا بردند
        با شعرهایت گم شدی ، در حزن نقاشی

        ای دشتهای پنبه ، در آواز میلادی
        نوزاد ایزد در رحم ، درگیر زخمی نو
        آه ای عروج ژولیت ، با اولین بوسه
        یکشنبه ی پارالل جانسوز کازینو

        تعلیق لبهای بنفش تلخ اسپرتا ست
        پیراهن گیپور تنگ تنگ ماژنتاست
        خورشید زیبا هست اما، ماجرا اینجاست
        اسطوره ی شیرین این هابیلیان والاست


        گیلاسهای یخ زده ، با ساقه هایی گس
        در بوی چوب و صندل و لیمو و عرفانها
        آه گسیل از عشق مادرزاد ، باران بود
        لمسی معطر خیره شد ،بر تاب طوفانها


        با مردی از البرزکوه و زاگرس و هلگورد
        مهتاب جان ، دردت چرا پایان نمیگیرد
        زن بودنت زخمیست، من غمگین غمگینم
        گل باش ،در گوش جهانی خسته و مرتد

        .
        .
        .

        در پولکایی آتشین رقصیده روزی ناب
        شب در مصاف فعلیت ، خاموش میمیرد
        ما شوربختان زمینی ، خرقه میبافیم
        یک شعله حتی ، در تن دریا نمیگیرد ...





         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2