# راز #
عمر بسی رفت و نیاموختیم
علت خلقت، ز ازل از چه روست
چیست هدف از زی و خواب و خوراک
عقل به دنبال چه در جستجوست
با چه هدف درد و اَلَم زاده شد
جانِ جهان، جام و غمش باده شد
گاه کسی عیش و طرب در کَفَش
بر دگری ،رنج و تَعَب داده شد
چیست سبب ،هرچه که دلخواه شد
مهر خطا خورد و گنه ، نام شد
ساغر و می در کف دیوانگان
مزد صبوران ،غم ایام شد
خالق این گیتیِ مردم فریب
از چه نهان از نظر و منظر، است
هرکه طریقی بنمودش ، کزآن
راه بر آن خالق جان پرور است
ای عجب! از اینهمه بیراه و راه
کیست بداند که کدامست راه
هرکه گمان داشت که خود عالم است
باز شناسد ره خود را ز چاه
در خم ره، هم گل و ،هم خار هست
شادی و غم ،خفته و بیدار هست
روز خوش و فال دل انگیز و رام
بخت دل آزار و ،شب تار هست
خلقی بیندوخت و قسمت نبرد
ماند و دگر بار بیندوختیم
تجربه کردند و بسی سوختند
دیده فروبسته ، نیاموختیم
هرچه نهیب آمد از آهنگ رحل
دور ز فرجام خود، انگاشتیم
غافل از آن دم ،که قدح پر شود
هرزه علف ،جای چمن کاشتیم
عاقبت از نیک و بد زندگی
پای به دنیای دگر می کشیم
مقصد ره نیست عیان، بر کسی
شاید از این شب به سحر پرکشیم.
بسیار بسیار زیباست هرجند غزل نیست و لی ناب است و شور انگیز و شیوا دست مریزاد ضمنا در پنجمین مصراعتان واژه (شد) به اشتباه ( شده) تایپ شده است که صد البته بقول قدما سهوا القلم است البته اشکالاتی در قوافی دارید مثلا واژه ( راه) در دو مصراع متوالی قافیه شده است و تکرار قافیه از عیوب قافیه است ضمن در مصراع (خلقی بیندوخت و قسمت نبرد ) اشکال وزنی وجود دارد اطاله کلامم را خواهید بخشید چون اجازه نقد داده بودید در کمال احترام واختصار نکاتی بعر ض رساندم
موفق باشید