يکشنبه ۲۷ آبان
دلنوشته شعری از مبین جواهری
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۴۵ شماره ثبت ۱۰۴۹۷۷
بازدید : ۲۰۶ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب مبین جواهری
|
از اصالتم همین بس
تا شبی
از میان دویست جنگ خونین
دو استکان چای را بدون تکان
به مقصد برسانم
چشم در چشم
با خدا رودر رو
صحبت ها کنیم
صحبت هاا
کارم بگیره
میرم یه جایی که
آسمونش
عشق قانونه
جرم نیس
جایی که
از هوای آلوده پر نیس
اینجا فرشته ها میدن مشت مالن
یه صاب خونه نکنه به مادرم توهییییین
مثل پرگار
روی دایره
روی صفحه
هعی میزنه دور
دلم از تو شکسته
اشک من در نمیاد یه لحظه
دور من دیوارا با یه قلعه
نه در برق چشمانش
نه در رقص گیسوانش
دیگر به شوق نمی ایم
یا در اسارت یک سر
من تو اسارت یه دست
که من بلند میشم تو منو بزن
من در خلا بی کسی
(فرهاد خودش میدانست
کوه کندن
که نمیتواند کوه بکند
بهانه ای بود
تا نامش کنار شیرین نوشته شود)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید