سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        رویا

        شعری از

        فاطمه گودرزی

        از دفتر پاییز نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۱:۱۲ شماره ثبت ۱۰۴۵۹۵
          بازدید : ۵۳۹   |    نظرات : ۴۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه گودرزی
        آخرین اشعار ناب فاطمه گودرزی

        بیا کمی عاشقانه قدم بزنیم
         معادلات زندگی را بهم بزنیم 
        بگذار دیفرانسیل نتواند رابطه ی 
        سینوسی مان را کشف کند 
         ما بمانیم و معادلات گنگ پاییز 
         
        با هندسه دوست داشتنت
         تمام اُقلیدس  را به چالش بکشیم
        و در مخروط زندگی مخلوط شویم 
        از کسر ها بگذریم وُ 
        به توان برسیم برای خوشبختی 
        تو که باشی
         چون برداری در نقطه نقطه ی
         مختصات ذهنم ظهور میکنی ‌
        وُ درآخر
        مینشینی کنار ایوان رویایم
         وُ با من چای مینوشی
        .................
         
        .........
         
        کافه کتاب 
         
        دلتنگ که میشوم غمت 
        مثل یک( پرنده ی مهاجر )
        به مقصد می رسد 
        و یادت همچون (راز گل سرخ)
         به شهری پشت دریای خیالم سر می زند 
        از غم که به تو می رسم 
        قصه ( صد سال تنهایی )م
          را مرور می کنم 
        و در سرزمین(بر باد رفته)
          به عشق اسکارلت حسادت می کنم 
         برای  غلبه بر (افکار مزاحم ) 
        تو را به خودت وا می گذارم 
        و (عقاید یک دلقک )
        را در ذهنم مرور می کنم 
        چه غم انگیز است خاطراتش 
        می خنداند و نمی خندد.
        اما....
        عطر گیسویت خیالم را پر می کند
         و به یاد می آورم که تو از 
        طایفه گندم بودی .
        و در (سکوت بره ها)
        به (پرواز بر فراز آشیانه )می اندیشیدی 
         و من مثل  (روانیها)هزار بار
         (درخشش) تو را در چشم
         مجسم می کنم ولی 
        هیچ کدام نمی توانند انکار کنند
         که من رانده شدی (کازینو)ی 
        ( یک روانی امریکایی )هستم
        منتظر نقد های جذابتان هستم 
        فرقی نمیکند تلخ و شیرینش از دوست که برسد 
        شهد است و شکر 🌹
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۳۹
        درود بانو
        بسیار زیبا و پر احساس بود ند خندانک
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۳۴
        سلام و درود استاد استکی بزرگوار
        سپاس از لطف نظرتان
        و نگاه زیبا بینتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۳۳
        زیباست و دلنشین خندانک


        درود خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۴۴
        درود و سپاس از شما
        استاد بانو
        به مهر خواندید خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۲۶
        عرض ادب و احترام خدمت بانو گودرزی گرامی
        اگر فرض را بر این بگذاریم که بنده شاعر باشم( که خودم هنوز شک دارم) از نگاه یک شاعر، در وجود شما استعدادی را میبینم که فارغ از هر فضایی و تغییری ولی با نیم نگاهی زیرکانه به آنها، سرانجام راه تعالی خود را می یابد و بنظر بنده قلملتان بسیار مستعد پیشرفت و مطرح شدن در سبکهای جدید است
        موفق باشید 🌺🌺👏
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۱:۵۲
        درود.
        فکر میکنم زدید رو دست من در خاص بودن.
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        موفق و موید باشید.





        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۰۸
        خندانک
        درودبانوی عزیزم خندانک
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۵
        با عرض سلام
        مطالبی ذیل این اثر به توفیق یزدان بنگارم بلکه سروران را سودمند باشد و اگر لغزشی رخ نهاد محبت فرمایید متذکر شوید
        1- امان از حضور لغات بیگانه و لکن چه کنم که این لغات درین اثر بعضا شیرین افتاده اند
        2-واو با ضمه را نمیدانم که باب کرده است واو یا با فتحه است یا به کل تبدیل به ضمه میشود مطلبی را در نقد یکی از دوستان آوردم تکرار کنم
        وقتی بالای /و/ضمه میگذارید تلفظش تبدیل میشود به تلفظ حرف اول کلمه وجود. حرف اول کلمه ی امید است که تلفظش به صورت ضمه است
        3-نثر سپید چندان لزومی شاید بر قافیه بندی ندارد بنابرین بیت آغازین که مقفاست نمیدانم حسن محسوب میشود یا عیب دوستان مطلع جایگاه قافیه در سپید را تشریح بفرمایند البته نثر مسجع داشتیم و بعضا مخیل و شاعرانه بود نمیدانم چه شد مجدد هوس بازآفرینی آن در نهاد دوستان افتاد البته حاصل چیزی شد که نه مسجع است نه شعرست نه خود حاضرند نثر بخوانندش مولانا روحی له الفدا فرمود
        شیر بی‌دم و سر و اشکم که دید
        این‌چنین شیری خدا خود نافرید

        کل آن بخش را بیاورم

        این حکایت بشنو از صاحب بیان
        در طریق و عادت قزوینیان

        بر تن و دست و کتفها بی‌گزند
        از سر سوزن کبودیها زنند

        سوی دلاکی بشد قزوینیی
        که کبودم زن بکن شیرینیی

        گفت چه صورت زنم ای پهلوان
        گفت بر زن صورت شیر ژیان

        طالعم شیرست نقش شیر زن
        جهد کن رنگ کبودی سیر زن

        گفت بر چه موضعت صورت زنم
        گفت بر شانه گهم زن آن رقم

        چونک او سوزن فرو بردن گرفت
        درد آن در شانه‌گه مسکن گرفت

        پهلوان در ناله آمد کای سنی
        مر مرا کشتی چه صورت می‌زنی

        گفت آخر شیر فرمودی مرا
        گفت از چه عضو کردی ابتدا

        گفت از دمگاه آغازیده‌ام
        گفت دم بگذار ای دو دیده‌ام

        از دم و دمگاه شیرم دم گرفت
        دمگه او دمگهم محکم گرفت

        شیر بی‌دم باش گو ای شیرساز
        که دلم سستی گرفت از زخم گاز

        جانب دیگر گرفت آن شخص زخم
        بی‌محابا و مواسایی و رحم

        بانگ کرد او کین چه اندامست ازو
        گفت این گوشست ای مرد نکو

        گفت تا گوشش نباشد ای حکیم
        گوش را بگذار و کوته کن گلیم

        جانب دیگر خلش آغاز کرد
        باز قزوینی فغان را ساز کرد

        کین سوم جانب چه اندامست نیز
        گفت اینست اشکم شیر ای عزیز

        گفت تا اشکم نباشد شیر را
        گشت افزون درد کم زن زخمها

        خیره شد دلاک و پس حیران بماند
        تا بدیر انگشت در دندان بماند

        بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد
        گفت در عالم کسی را این فتاد

        شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید
        این‌چنین شیری خدا خود نافرید

        نمونه ای از نثر مسجع از استاد سعدی که اتفاقاشعر بنا به تعریف قزوینیان هم هست

        یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مغیب افتاد.
        پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی.
        گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.

        4- سطر بندی در نثر سپید مهم است باور کنید این هم ازو بگیرید معلوم نیست چه باقی بماند یک مورد مثال بزنم

        بگذار دیفرانسیل
        نتواند رابطه ی سینوسی مان را کشف کند

        چون رابطه ی سینوسی به هم متصلند و نمیشود در دوسطر بین آنهاجدایی افکند

        اثر دوم خوبست فرهنگ کتابخوانی را ترویج نمودید ولی این نام ها باید در بافت اثر منحل شود بنابرین پرانتزها حذف شود بهترست مرحوم سهراب هشت کتاب دارند و راز گل سرخ فکر نکنم کتاب باشد

        اما توضیحاتی در مورد اثر اول

        1- دیفرانسیل هم در مکانیک داریم ودر خودرو است و هم در ریاضیات بنظرم ایهام زیبایی دارد در معنای مکانیکیش که با حرکت ارتباط دارد با قدم زدن مرتبطست اما در معنای ریاضیش که با کل اثر دیفرانسیل ریاضی را رفتم بررسی ای بکنم بلکه معضلات اثر گشوده شود در همان گام های ابتدایی به این تعریف برخوردم و منصرف شدم
        دیفرانسیل یعنی تغیرات آنی خطوط مماس بر منحنی، نسبت به متغیر مستقل.
        رابطه ی سینوسی لطایفی دارد که بماند.
        اما میرسیم به این سطر که ظرایفی دارد تبارک الله
        با هندسه دوست داشتنت
        تمام اُقلیدس را به چالش بکشیم
        بنظرم اشاره ای دارد به هندسه های نااقلیدسی

        از سایت بیگ بنگ توضیحی بیاورم
        هندسه اقلیدسی براساس پنج اصل موضوعی شکل گرفت: اصل اول- از هر نقطه می توان خط مستقیمی به هر نقطه ی دیگر کشید. اصل دوم- هر پاره خط مستقیم را می توان روی همان خط به طور نامحدود امتداد داد. اصل سوم-می توان دایره ای با هر نقطه دلخواه به عنوان مرکز آن و با شعاعی مساوی هر پاره خط رسم کرد. اصل چهارم- همه ی زوایای قائمه با هم مساوی هستند. اصل پنجم- از یک نقطه خارج یک خط، یک و تنها یک خط می توان موازی با خط مفروض رسم کرد...
        اختلاف بین هندسه های نا اقلیدسی و اقلیدسی تنها در اصل توازی است.
        ۱-هندسه هذلولوی: اصل توازی هندسه هذلولوی- از یک خط و یک نقطه ناواقع بر آن، دست کم دو خط موازی با خط مفروض می توان رسم کرد.
        ۲-هندسه بیضوی: اصل توازی هندسه بیضوی- از یک نقطه ناواقع بر یک خط، نمی توان خطی به موازات آن خط رسم کرد.
        حال باید ببینیم چالش دوست داشتن به کدام یک ازین هندسه ها مختوم میشود که بنظرم هرکدام لطایف خود را دارند و تامل درین باب با خود دوستان ...
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۲۵
        سلام و درود براستاد بزرگوارم جناب سیاوش آزاد
        پنجره سبزی که به مهر و استادانه گشودین برایم بسیار با ارزش است.
        دیدم و به سبب گفتارتان کنکاشی در دنیای ادبیات داشته باشم خندانک


        و اما در مورد قافیه در شعر سپید و سوالتان عرض کنم که :

        شعر نو به لحاظ محتوا و جریان‌های اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و به لحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص، استفاده از قافیه در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به دو دستهٔ اصلی تقسیم می‌کنند: شعر نیمایی و شعر سپید. شعر (فارسی) از روز آغازین خود و با توجه به چامه‌های دردست از چند هزار سال پیش تا کنون دارندهٔ قافیه و وزن عروضی بوده‌است و این شیوه‌ها نو می‌باشند.

        این نگاه نو در جنبش جدیدهای بخارا نیز وجود داشته است. پنج سال پیش از افسانهٔ نیما، استاد صدرالدین عینی مارش حریت را سروده که بر وزن افسانه است.
        شاعران نو پرداز برای قافیه اهمیت زیادی قائل اند ، مثلا نیما یوشیج درباره ی قافیه مینویسد 

        که : (( اگر قافیه نباشدچه خواهد بود ؟ حباب تو خالی ، شعر بی قافیه مثل آدم بی استخوان

        است . هنر شاعریی در قافیه سازی است ... ))

        قافیه ی شعر نو بر خلاف شعر کلاسیک در آخر ابیات نمی آید بلکه بستگی به مطلب دارد .

        به علاوه هر مطلب قافیه دار نیست . به هر حال در شعر نو قافیه محدودیت های شعر کلاسیک 

        را ندارد وشاعر خود را اسیر قافیه نمیسازد ، بلکه معمولا در هر مطلب دو یا چند مصرع قافیه دار 

        می آید . در ادامه به نمونه ای از یک شعر نو  می پردازیم که می توان  آزادی شاعر  را در خلق

        هنر قافیه سازی به وضوح دریابیم .

        از تهی سرشار 

        جویبار لحظه ها جاری است 

        چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب و اندر آب بیند سنگ 

        دوستان و دشمنان را می شناسم من 

        زندگی را دوست می دارم 

        مرگ را دشمن 

        وای  اما با که باید گفت؟ من دوستی دارم 

        که به دشمن باید از او التجا بردن

        جویبار لحظه ها جاری ....
        به امید روزی که زبان پارسی را دوباره زنده کنیم .و بیاموزیم که زبان بیگانه بیگانه است چه عربی باشد چه سایر زبانها.
        اگر چه زبان دینی ما عربی است اما ادبیاتمان هنوز پارسی ناب است .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۵۳
        سلام مطلبی که از استاد نیمایوشیج آوردید و شعری که از مرحوم اخوان ثالث بیان فرمودید همه متعلق به قالب نیماییست اما سخن ما در سپید بود دوستان سپیدرو کمر به هدم وزن و قافیه بعضا معنا و ... گویا بسته اند مطلقا زبان فارسی مرده نیست که بخواهیم زنده کنیمش بسیار سخن عجیبی بود اما عربی به هیچ وجه زبان بیگانه نیست مگر میشود بیگانه دانستش وقتی شاید نیمی از زبانمان لغاتش عربیست(آمار دقیق ندارم میدانم لغات زبان شیرین عربی بخش بزرگی از فارسی را تشکیل میدهد) فرمودید ادبیاتمان هنوز پارسی ناب است کدام ادبیات و کدام پارسی ناب آثار بزرگان سعدی حافظ و مولوی و... که پر از عربیست مرحوم استاد حافظ فرمودند
        اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست.
        زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست.
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۲۳
        استاد بزرگوارم خوشحالم که با دقت هر چه تمام تر باعث شدید که این صفحه کلاس درسی برای حقیر باشد .
        خندانک خندانک خندانک
        در مورد زبان عربی هم جسارتا عرض کنم
        اگرچه شاعرانی چون حافظ و سعدی و مولانا و بزرگان شعر از زبان عربی در اشعارشان بهره برده اند لکن مگر غیر از این است که آنهاشاعران زمان حکومت اسلامی اعراب بوده اند ؟
        من با شما در این مورد موافقم و حتی فردوسی بزرگ نیز در برخی اثارشان خیلی کم ولی کلمات عربی استفاده نموده اند .
        اما دلیل محکمی بر بیگانه نبودن زبان عربی نیست .
        منظور بنده از زنده کردن زبان یکدستی زبان بود به ریشه و اصالت پارسی . وگر نه روزانه هزار کلمه عربی و انگلیسی به لهجه های مختلف در صحبت هایمان یافت میشود .

        و اما در مورد شعر سپید !

        شعر سپید برای پر کردن جای خالی وزن از شیوه‌های مختلفی بهره می‌گیرد از جمله: به کار بردن قافیه در پایان هر بند؛ ایجاد آهنگ درونی از طریق هم‌آوایی مصوت‌ها و صامت‌ها؛ تکرار کلماتی خاص در یک بند یا شعر.
         همچنین یافتن محل مناسب گسست‌ها و پیوست‌ها و چگونگی پی‌هم‌نویسی یا جدانویسی در شعر سپید یکی از عوامل در آهنگین کردن شعر است. شاملو با تجربه طولانی در اشعار تکامل یافته‌اش از این مهارت بهره‌مند بود. 
        در زیر نمونه‌ای از شعر سپید شاملو را می‌خوانیم:
        نمی‌خواستم نام «چنگیز» را بدانم
        نمی‌خواستم نام «نادر» را بدانم
        نام شاهان را
        محمد خواجه و تیمور لنگ،
        نام خفت دهندگان را نمی‌خواستم و
        خفت چشندگان را.
        می‌خواستم نام تو را بدانم
        و تنها نامی را که می‌خواستم
        ندانستم
        (احمد شاملو از دفتر «مدایح بی صله»)
        فاطمه بهرامی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۰۷:۴۳
        سلام بانوی شعر
        سپیدی شعرت بسیار چشم گیر وزیبا بود
        بسراید به مهر ......مستدام ...ایام بکام
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۱۴
        سلام و درود مهربان جانم
        سپاس از شما و
        مهر نگاهتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مینا امیریان(خورشید)
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۰۷
        زیبا قلم زدید مهربانو
        درود برشما
        مانا باشید و شاعر
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۱۶
        درود بر خورشید خانم
        صبح شده طلوع کرده ای تا
        روشن کنی این این محفل فقیرانه را .
        سپاس از شما و مهر نگاهتان
        خندانک خندانک خندانک
        طاها عزیزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۲۴
        بسیار زیبا قلمتان خوش خط موفق باشید 🌹
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶
        درودبر شما شاعر جوان
        سپاس از لطف نگاهتان
        خندانک خندانک خندانک
        مسعود آزادبخت
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۳۷
        سلام و احترام مهربانو گودرزی
        زیبا بود ولی جملات داخل پرانتزت زیاد بود ،میتوانید خودتان خالق باشید
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۳۲
        سلام و درود بر شما جناب آزاد بخت گرامی
        ممنون از توجه و دقتتان .
        کلمات داخل پرانتز اسامی کتابهایی است .که به عنوان بهترین کتابها میشود در هر کتابخانه ای انها را نگه داشت و هر کدام حرفی برای گفتن دارد
        مجموعه ای از رمانها شعر و روانشناسی که به نظر این حقیر تقریبا یک مجموعه کامل است.
        در انتها اسامی کتابها و نویسنده ها را ذکر میکنم که امید وارم مقبول همه مخاطبان عزیز باشد . خندانک خندانک خندانک

        پرنده ی مهاجر = چنگیز ایتماتف
        راز گل سرخ =سهراب سپهری
        صد سال تنهایی =گابریل گارسیا مارکز
        بر باد رفته =مارگارت میچل
        افکار مزاحم=فاطمه شعیبی
        عقاید یک دلقک =هانریش بل
        سکوت بره ها =توماس هریس
        پرواز بر فراز اشیانه=کن کیسی
        روانیها=رابرت بلاک
        درخشش =استیون کینگ
        کازینو=ایان فلمینگ
        یک روانی امریکایی=برت استیون اِلیس
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۴۷
        درود بانو بنده متوجه اشارات شما شدم در شعر که البته زیبا بود و جذاب اما به نظر من هم کمی زیاد آمد به طوریکه خواننده مدام در رفت و آمد بود البته عرض کردم چند مورد اگر بود جذاب هم بود و ناگفته نماند شعر اولتان به نظرم حرف نداشت خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۵۵
        درود بر شما جناب ابراهیمی بزرگوار
        سپاس از شما و لطف نظرتان
        همین که دوستان هنرمند منت بر سر شعر میگذارند و قدوم مبارک را
        بر صفحه بنده میگذارند برایم دنیایی از ارزش است .
        حتما در ویرایش سعی خواهم کرد که نظر همه دوستان را تا جایی که بشود و بتوانم لحاظ کنم .
        خندانک خندانک خندانک
        مسعود آزادبخت
        مسعود آزادبخت
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        و اما شعر اول بر گرفته از اصطلاحات ریاضی است . و فکر میکنم دوستانی که چون من شیفته ریاضی اند و به ادبیات هم نظر دارند درک کنند . چه رابطه ای میان کلمات و احساشان هست .
        این اشعار فقط برای محک این شاگرد بود که میخواست سنجیده شود .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ژکا گرجاسی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۴۲
        بانو گودرزی شعرتان معادله ی چند مجهولی عشق را برهم زد
        و زیبایی آن مرز های علم و هنر و جا به جا کرد خندانک
        من باب شوخی بالاخره دیفرانسیل هم جایی به کار آمد خندانک
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۵۱
        درود بر شما جناب گرجاسی
        سپاس از لطف نگاه شما
        علاقه است و کاریش نمیشود کرد
        به نظرم دیفرانسیل انقدر جذاب است که
        در بدترین لحظه های فکری فقط باید حلش کرد و ارامش کامل را پیدا کرد .
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مرادی( مراد )
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۲۷
        درودتان زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۰۱
        درود بر شما
        به مهر خواندید
        خندانک خندانک خندانک
        رضا رضوی تخلص (دود)
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۱:۰۶
        سلام و درود
        زیبا بود
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۲۷
        سلام و درود بر شما
        به مهر خواندید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۱:۲۲
        سلام و درود بیکران بر بانو گودرزی ارجمند خندانک
        سپید بسیار زیبا و خلاقانه ای از قلم توانمندتان خواندم و آموختم از محضرتان.
        صرفا جهت پیشنهاد: اگر تمایل داشتید، سپید اول به فرم زیر تغییر بدهید به گمانم بهتر باشد. (واژه دیفرانسیل خیلی دیرهضم است، اگر تعبیر دیگر و جدیدی نظیر آن خلق کنید، مانند معادلات زندگی، یا ترکیبی از مشتق و اشتیاق و ... بهتر باشد):

        بیا کمی عاشقانه قدم بزنیم
        با هندسه دوست داشتنت
        تمام اُقلیدس را به چالش بکشیم
        و در مخروط زندگی مخلوط شویم
        از کسر ها بگذریم و
        خوشبختی را
        به توان برسانیم
        تو که باشی
        چون برداری در نقطه نقطه ی
        مختصات ذهنم ظهور میکنی ‌
        و درآخر
        مینشینی کنار ایوان رویایم
        و با من چای مینوشی

        البته صرفا پیشنهاد بود و به همین صورت هم سروده بسیار زیبایی است.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۳۲
        سلام و درود بر شما جناب پرناک گرامی
        سپاس از حسن توجه و دقتتان به مهر خوانده اید
        و سپاس از پیشنهاد خوبتان در ویرایش اثر حتما آن را لحاظ خواهم کرد .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۳۸
        سلام و درود بر شما استاد گرامی
        برای این کمترین افتخار بزرگیست که استادی چون شما نظر لطف به بنده
        داشته باشد .از تعریفتان مسرور و خرسند شدم .اگر چه خود را در چنین جایگاهی نمی بینم .
        سپاس بیکران
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۴۹
        درود مجدد خندانک خندانک خندانک
        نظری که در بالا دادم بی هیچ وجه از زیبایی های شعرتان نکاسته خندانک
        عالی و با فکر باز سروده اید خندانک دست مریزاد👏👏👏👏
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۵۶
        درود و سپاس
        مجدد از شما و نگاه زیبا بینتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۳۵
        سلام و درود بر شما جناب خوشرو بزرگوار
        نمیدانم این خوب است یا بد .
        ولی در محضرتان جسارت کار شاگرد نیست.
        ممنون که امدید و خواندید به مهر .
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۳۸
        درود بر بانوی واژه ها

        به مهر خواندید بانو جانم

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۴۹
        درود خندانک
        از مفاهیم ریاضی به زیبایی استفاده کردید در این سپید خندانک
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۲۵
        درود بر شما
        خیر مقدم
        به مهر خواندید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        درود ها بانو جان بر شما
        بسیار برایم جالب بود
        قلمتان سبز
        به دل نشست
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۲۰
        درود بر شما آذر بانو جانم
        خوشحالم که پسندتان شد
        سپاس از محبتتان
        به مهر خواندید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۴۸
        درود برشما شاعر بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک به دل نشست
        فاطمه گودرزی
        پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۲۳
        سلام و درود بر شما استاد
        خیر مقدم محفل فقیرانه را منت گذاشته
        و به مهر خواندید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن  مصطفایی دهنوی
        جمعه ۲۱ آبان ۱۴۰۰ ۰۷:۵۲
        درودها بر شما بانوی گرامی ادیب فرزانه و فرهیخته
        بسیار زیبا، دلنشین و سرشار از احساسات لطیف سروده اید
        قلمتان نویسا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        جمعه ۲۱ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۵۹
        سلام و درود جناب دهنوی گرامی
        سپاس از شما و نظر لطفتان
        به مهر خواندید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        يکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۰۴
        بیا کمی عاشقانه قدم بزنیم
        معادلات زندگی را بهم بزنیم
        بگذار دیفرانسیل نتواند رابطه ی
        سینوسی مان را کشف کند
        ما بمانیم و معادلات گنگ پاییز

        با هندسه دوست داشتنت
        تمام اُقلیدس را به چالش بکشیم
        و در مخروط زندگی مخلوط شویم
        از کسر ها بگذریم وُ
        به توان برسیم برای خوشبختی
        تو که باشی
        چون برداری در نقطه نقطه ی
        مختصات ذهنم ظهور میکنی ‌
        وُ درآخر
        مینشینی کنار ایوان رویایم
        وُ با من چای مینوشی

        و لذتی که بردم از ( شعر )ت
        از تام است به اول ؟
        پاسخ آن
        باشد که خود یابی
        یا که من گویم آنرا
        بار دیگر
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3