سلام و درود براستاد بزرگوارم جناب سیاوش آزاد
پنجره سبزی که به مهر و استادانه گشودین برایم بسیار با ارزش است.
دیدم و به سبب گفتارتان کنکاشی در دنیای ادبیات داشته باشم
و اما در مورد قافیه در شعر سپید و سوالتان عرض کنم که :
شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و به لحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص، استفاده از قافیه در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به دو دستهٔ اصلی تقسیم میکنند: شعر نیمایی و شعر سپید. شعر (فارسی) از روز آغازین خود و با توجه به چامههای دردست از چند هزار سال پیش تا کنون دارندهٔ قافیه و وزن عروضی بودهاست و این شیوهها نو میباشند.
این نگاه نو در جنبش جدیدهای بخارا نیز وجود داشته است. پنج سال پیش از افسانهٔ نیما، استاد صدرالدین عینی مارش حریت را سروده که بر وزن افسانه است.
شاعران نو پرداز برای قافیه اهمیت زیادی قائل اند ، مثلا نیما یوشیج درباره ی قافیه مینویسد
که : (( اگر قافیه نباشدچه خواهد بود ؟ حباب تو خالی ، شعر بی قافیه مثل آدم بی استخوان
است . هنر شاعریی در قافیه سازی است ... ))
قافیه ی شعر نو بر خلاف شعر کلاسیک در آخر ابیات نمی آید بلکه بستگی به مطلب دارد .
به علاوه هر مطلب قافیه دار نیست . به هر حال در شعر نو قافیه محدودیت های شعر کلاسیک
را ندارد وشاعر خود را اسیر قافیه نمیسازد ، بلکه معمولا در هر مطلب دو یا چند مصرع قافیه دار
می آید . در ادامه به نمونه ای از یک شعر نو می پردازیم که می توان آزادی شاعر را در خلق
هنر قافیه سازی به وضوح دریابیم .
از تهی سرشار
جویبار لحظه ها جاری است
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب و اندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را می شناسم من
زندگی را دوست می دارم
مرگ را دشمن
وای اما با که باید گفت؟ من دوستی دارم
که به دشمن باید از او التجا بردن
جویبار لحظه ها جاری ....
به امید روزی که زبان پارسی را دوباره زنده کنیم .و بیاموزیم که زبان بیگانه بیگانه است چه عربی باشد چه سایر زبانها.
اگر چه زبان دینی ما عربی است اما ادبیاتمان هنوز پارسی ناب است .
بسیار زیبا و پر احساس بود ند