پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب مهرداد عزیزیان
|
روزی رسانم سطل های بی زبان هستند
بن بست ِ غمگینیست اما سهمم از دنیاست
رویای خود را داخل ِ پسمانده میجویم
من چندمین انسان ِ امروزم که بی فرداست؟؟
طی میکنم نیرنگ های شهر ِ جادو را
با کفش های خسته ی بی بند ِ غم پیما
نفرین به هر جنبنده ای که بی امان میگفت
"ای مرگ بر من مرگ بر تو مرگ بر دنیا!"
من وارث ِ تقدیر و جَبرم جَلد ِ تاریخم
خواهی موافق باش یا هر لحظه حاشا کن
فرقی ندارد، از درون ِ سطل یا بیرون
با من افول ِ شان ِ انسان را تماشا کن
این حرفها از ذهن ِ راوی روی کاغذ ریخت
هرچند ما در چشم دنیا یک نفر بودیم
من میروم، شبهای پائیزی گدا سوزند
راوی بیا در این تهاجم هر دو مردودیم!
باید به دنبال لباسی گرم تر باشم
یا جای خوابی گرم،ایمن،خشک،خلوت،کور
با اولین اشکی که آبان بر تنم بارید
یک سقف میخواهد سرم ،از خلق عالم دور
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام بر جناب خوشروی گرامی بزرگوار ، فقط یک جمله در جواب نقدتان میدهم نقدتان از شعر من زیباتر بود 👏👏👏 نگران این بودم که نکند شعر در برداشتها کمی مخاطب را گمراه کند منتها دیدم که شعر را بسیار خوب تشریح کردید البته بیتهایی هم هست که کمی تا قسمتی برداشت را به عهده ی مخاطب گذاشته ام مثل بیت ۴و۷و۸ اما دیدم بهترین برداشتها را داشتید سپاس از حضور پرمهرتان🌺🙏🌺 | |
|
بزرگوار . به خدا ناراحت می شوم وقتی به سرکوچه میرسم و می بینم سر دو نفر در سطل زباله است. ون کاری از دستم بر نمی آید. میخواستم بیشتر بنویسم ولی به همین مطلب اشاره کنم که همه ما انسان هستیم و ای کاش کاری برای این دوستان که گاه از شهر های مختلف به شهر های بزرگتر می آیند و مشکلاتی را هم برای خود و هم برای آن شهری که درش ورود کرده اند به وجود می آورند . و بیشتر خود آنها صدمه میبینند. و انشا الله راه کاری برای جمع آوری ایشان انجام گیرد. | |
|
سلام فکرکنم مقصودتان از شعر زیبا نبود یعنی زیبایی ها را به تصویر نکشیده است صحیح است؟ | |
|
سلام نقدی به نقدتان کاش عویصات این اثر را حلاجی می کردید | |
|
سلام بیت چهار در اصل به خود نفرین میکند بیت هفت و هشت اینهمانی راوی و بی خانمان صحیح است؟ عویصه ی درون و برون سطل را تشریح فرمایید نقدی دیگر لباسی گرم تر یعنی لباس گرم دارد که حال گرم تر خواه است . باید به دنبال لباسی گرم باشم یعنی لباس گرم ندارم کم کم دارد کل اثر مورد پسندم واقع میشوند باید بر چنین شاعر نحریری تبریک گفت خادم الشعرا آزاد | |
|
شعر . شعری زیبا نگاه بود با تصویر سازی بکر . منظور از شعر زیبا نبود .زیبایی های اشعار عاشقانه یا اشعاری که لذتی در روح و جان مینشاند و باعث خرسندی و شادی میشود مدّ نظر بود. | |
|
سلام بر جناب آزاد گرامی ✋ خوب ببینید لباس به هر حال انسان را گرمتر میکند حتی اگر نیم آستین باشد، این منطق فیزیکی لباس است. پس وقتی میگوییم لباسی گرمتر خیلی هم بیراه نیست.البته آنی هم که شما گفتید هم بیراه نیست مورد دوم. تقریبا همیشه میگوییم سعدی فرمود یا حافظ گفته، یا فلان شاعر ببین چقدر قشنگ میگه!! هیچ وقت به این نکته توجه نکرده ایم که این دقیقا حرف شاعر نیست، حرف قهرمان شعر شاعره، مثل شخصیتهای یک رمان یا فیلم. به همین دلیل گفته ام در چشم دنیا یک نفر بودیم، ولی اینکه قهرمان شعر از راوی میخواهد که همراهش برود و به او هشدار میدهد که در تهاجم فقر و سرما خردو مردودیم، در واقع اشاره به باختن انسانیت است. تا وقتی یک زباله گرد یا یک بی خانمان در دنیا وجود دارد کل انسانها بازنده اند. درون سطل یا بیرون سطل هم دقیقا اشاره به جایگاه راوی و قهرمان شعر دارد. شنیده اید میگوییم تو جای من نبوده ای تا ببینی.... اینجا زباله گرد هم دارد به راوی میگوید فرقی ندارد در جایگاه من قرار بگیری یا نه، چه از درون سطل چه از بیرون مشاهده ی افول شان انسان امکان پذیر است. درون سطل هم در واقع نه اینکه جایگاه دائمی زباله گردها باشد ولی اگر دیده باشید بندگان خدا معمولا تا کمر در سطلها خم میشوند بدنبال کاغذ و مقوا یا ته مانده غذا در مورد بیت ۴ هم سربسته عرض کنم بیت ۴ از نظر قهرمان شعر دلیل موقعیت کنونی اوست اشاره به دنیایی دارد که شعار مرگ بر این و مرگ بر آن سرلوحه ی سیاست شده و ماحصلش فقر و فلاکت برای مردم است که در این مصرع به صورت اگزجره و غلو شده با اضافه کردن " مرگ بر من" به آن طعنه میزند | |
|
سلام ناراحتی فائده ندارد خوشرو جان دست اندر جیب کن خوشروی من | |
|
درود بر شما جناب خوشرو | |
|
بانو کاسیانی بزرگوار | |
|
استاد ایمان خان اسماعیلی | |
|
بانو مهتدی بزرگوار | |
|
جناب آزاد بزرگوار | |
|
عرض ادب و احترام خدمت بانو عجم گرامی به مهر خواندید بزرگوار لطف دارید 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر جناب استکی گرامی خوشحالم از حضورتان قربان به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
بزرگوارید جناب خوشرو ی گرامی شما لطف دارید به بنده🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت استاد اخباری گرامی متشکرم قربان 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر مازیار عزیز✋ متشکرم از نقدت و خوشحالم که صفحه ی من را فرصتی برای بحث میبینی و برای نوشتن نظراتت احساس راحتی میکنی🌺 یک نظر واضح دارم در مورد وقتی که مخاطب میگوید مفهوم کل شعر یا قسمتی از آنرا متوجه نشده ام. آن نظر چیست؟! شاعر باید بگوید تمام و کمال ایراد از من است نه مخاطب، چون مگر میشود ما با زبان مشترک با هم گفتگو کنیم و یکی متوجه نشود؟ نه نمیشود گاهی اوقات با دادن یک کلید کوچک مخاطب گره ها را وا میکند. آن ایرادی ندارد چون برخی کارها یک کلید کوچک میخواهند گاهی اوقات یک اثر مجموعه ای از قفلهای تو در توست و یک کلید کاری از پیش نمیبرد. آن طور که برداشت کردم شعر من را در حد همان یک کلید بررسی کردی و خوشبختانه دچار قفلهای تودر تو ندیدی. چون خاستگاه من پیچیدگی غیر قابل حل نیست گاهی میشود در یک شعر بیتی یا مصرعی میگذارم که نیاز به کلید دارد آنهم نه به خاطر علاقه ، به خاطر اینکه شاید فضا را مناسب بی پرده گویی نمیبینم. زباله گرد ما با قدمهای خسته و دردمند شهر را گز میکند و از شدت عجز و عصبانیت به بانیان وضع کنونی خودش نفرین میکند!! در نگاه او کسانی مسبب این وضع فلاکت بارند که روزی بی امان شعار مرگ بر این و آن سر میداده اند! نمیخواستم بی پرده بگویم کمااینکه در شعر هم پوشیده و گنگ گفتم ولی مرا مجبور کردی بی پرده حرف بزنم! حال احتمال دارد کسی بگوید همه جای دنیا فقیر و دردمند و بی خانمان وجود دارد من هم جواب میدهم همه جای دنیا کسانی هستند که به جای اینکه سرشان به کار خودشان باشد سر در کشور های دیگر کرده اند. همه کشورها برای خود دشمن و دوست درست کرده و مردم را وادار کرده اند که آنها هم به چشم دشمن و دوست به کشورها نگاه کنند. سیاست ناپاک مسبب وضع فلاکت بار بشر است. تمام کشورهایی که خود را از این بازی مسخره باخت باخت بیرون کشیده اند تقریبا فقر را در کشورهای خود ریشه کن کرده اند. در مورد امّای بیت اول منظورم انتقال ناچاری و گرفتاری بوده با اینکه بن بست غمگینیست " اما" چاره ای هم نیست،همین است که هست! در کلیت اینها کلید ها بودند که گفتم منتها هیچ تضمینی نیست که بعد از خواندن آنها نظرت تغییر کند. میدانم و دفاعی هم ندارم. باز هم میگویم اگر مخاطب مفهوم را متوجه نشود ایراد از شاعر است. متاسفانه فضا دارد به گونه ای پیش میرود که دور از ذهن نیست روزی من را هم داخل سطل ببینی و برایم شعر بگویی!! امیدوارم این شیب افول روزی متوقف شود تا مردم ،من،تو ،همه بتوانند اندکی کمر راست کنند.
متشکرم از نقدت🙏🙏🙏🌺🌺 | |
|
نه ایراد از من بوده چون چند نفر دیگه هم گفتند متوجه این قسمت نشدن قربانت و ممنون از حضورت دوست گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
در کل بحث های خوب و لذت بخش و آموزنده ای با تو و پای شعرهایت دارم ❤️ | |
|
چرا به ذهن من نرسید که دلیل نفرین چی بود این نشان میده چقدر از شعر دورم و چقدر سواد شعری من پایینه و باید بیشتر تلاش کنم و بیشتر به عمق شعر دقت کنم و عجله ای نکنم البته بیشترین اشتباه من در برداشت از این بند "مرگ بر من" بود چون ذهنیت من رو از ذهنیت خودت دور کرد اگر "مرگ بر تو مرگ براو مرگ بر دنیا" بود شاید باعث می شد اشتباه نکنم و اگر مجبور به پرده برداری شدی باید من رو ببخشی | |
|
درود بر شما آقای قنبرپور | |
|
سلام مجدد خدمت دوست گرامی جناب آزاد ✋🌺 تاریخ ساختنیست؟ شاید ، اما هر انسانی با پیشینه ی تاریخی متولد میشود که آن متاسفانه ساختنی نیست متشکرم از پنجره ی سبزتان و نقدی که نوشتید تقریبا پاسخ مسائل مطرح شده را داده بودم ، به همین جهت دوباره مطلبی اضافه نکردم. نقدها را باز هم میخوانم و احتمالا باعث ایحاد تغییراتی در شعر خواهد شد متشکرم 🙏🙏🙏 | |
|
سلام بر جناب آزادبخت عزیز✋🌺 متشکرم از حضورتان نقدتان اگر چه کوتاه ،ولی در جای خود کارامد بود و قابل استناد به مهر خواندید و نظر دادید عزیز🌺🙏🌺 | |
|
سلام جناب آزاد گرامی منشکرم از حضورتان و قطعا تمامی نظرات مخاطبین محترم است چون در واقع همه ما برای مخاطب شعر میگوییم در مورد " کور" به معنای از دید مخفی بکار رفته،مثل نقطه ی کور بله،اگر نقدی دارید بفرمایید،اگر بتوانم دفاع میکنم و اگر هم نتوانم دفاع کنم و نقد کاملا وارد باشد میپذیرم. 🌺🙏🌺 | |
|
👏👏👏 درود بر شما بانوی گرامی،سروده ی زیبایی بود متشکرم از حضورتان 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم بانو مهتدی گرامی به مهر خواندید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب علیپور گرامی متشکرم از حضور پرمهرتان 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب عطا الهی عزیز زیبا خواندید عزیز🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر مازیار عزیز منتظرم و خلف وعده نکن 🙏🙏🌺🌺 | |
|
سلام محسن ابراهیمی عزیز✋ خیلی ممنونم از حضور پرمهرت خوشحال شدم دوست داشتی🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم از حضورتان جناب افشاری عزیز کنجکاو شدم اثری که گفتید را بخوانم 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم از حضور و نگاه زیبای شما بانو وفایی راد گرامی به مهر خواندید بزرگوار🌺🙏🌺 | |
|
زنده باشید جناب رضوی عزیز زیبا نگاهید بزرگوار متشکرم از حضور پرمهرتان🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب نوراللهی گرامی آمین🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر استاد مهربان ✋🌺 همیشه به لطف میخوانید و نظر میدهید قربان وجود عزیزانی چون شما به راستی مایه ی دلگرمی هر شاعریست بسیار خوشحالم از حضورتان و عرض ارادت بنده را پذیرا باشید جناب غرب گرامی 🙏🙏🙏 | |
|
متشکرم جناب نادمی گرامی به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر ایمان اسماعیلی عزیز✋ خیلی متشکرم از حضورت و اظهار لطفت دوست گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت جناب معینی گرامی بسیار متشکرم از حضور پرمهرتان بزرگوار🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت بانو کاسیانی گرامی متشکرم از حضور ارزشمندتان به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب آبسالان گرامی لطف شما همیشه شامل حال بنده شده است 🌺🙏🌺 | |
|
سلام جناب صادقی گرامی متشکرم از حضورتان و اظهار محبتتان عزیز🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب حقیری گرامی به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب صادقی گرامی به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب فتحی گرامی به لطف خواندید قربان🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم بانو فتحی گرامی به مهر خواندید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلامت باشید بزرگوار به لطف خواندید و خوشحال شدم که مقبول بود سپاس بابت حضور گرمتان بانو شیرین ناز گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب محرم پور گرامی به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر مسعود آزادبخت عزیز✋ متشکرم از حضور پر مهرت 🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب پرهیزکار گرامی نظر لطف شماست عزیز🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم بانو امیریان گرامی به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جتاب ملکی گرامی 🌺🙏🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر ی درد آور بود و مسلماً از چنین شعری درد آور. و اجتماعی
انتظار زیبایی محیطی و سمعی و بصری نباید داشت.
شعری بود جامعه ستیز
کنایه هایی برای پَست نگه داشتن ماهیت انسانی
که البته از دید شاعر که مخالفت خود را در این باره یعنی
چرا های اجتماعی بیان کرده بود.
پس در چنین شعری انتظار زیبایی های انواع اشعار درام و عاشقانه و ادبی های گوناگون را نباید داشت.
شعر به درستی از دید من یک مطلب را تا انتها بیان کرده بودید.
روزی رسانم ، سطل های بی زبان هستند.
شاعر از ابتدای شعر، خواننده را با محیط شعر که اجتماعی سخیف است آشنا و آماده میکند.
بنبست غمگینیست اما سهمم از دنیاست بنبستی که در خواه نا خواه در هر سر کوچه ای نمایان و پیداست و همه ما هر روز شاهد آن هستیم
رویای خود را داخل پسمانده میجویم
نماد کارهای بیهوده و کارهایی که سازندگی در یک کشور نیست. و روز گذر لقمه نانی برای امرار معاش
من چندمین انسان امروزم که بی فرداست.
وهمان گونه که عرض شد. امرار معاش روز گذر
و بدون آینده ای که ضمانت کند فردای انسانی را
شاعر در ادامه به رخ کشیده تسلط خود را بر
موضوع
موضوعی که درد آور است
طی میکنم نیرنگ های شهر جادو را
با کفش های خسته ی بی بند غم پیما
کفشهایی که خود شعری هستند و داستانی برای ننگ انسانها
در ادامه این شعر زیبا شما شاعران عزیز رو دعوت به شعری میکنم که در تصویر سازی زیبا کار شده.
و خلق اثر را نمایانتر کرده.
و شور و شوق خواننده برای این داستان و شعر غمگین را با مهر همراه کرده.
شعر زیبا نبود ولی زیبایی های اثر از دید شاعر خلق رویایی برای درمان این ناکامی اجتماعی
و نمایش ماهیت انسانی که اشرف مخلوقات است را برای معبود را نباید نادیده گرفت.
که خود شاعر در بیت هفتم اشاره دارند به این
بیت......
این حرف ها از ذهن راوی روی کاغذ ریخت
هر چند ما در چشم دنیا یک نفر بودیم
والبته در بیت هشتم هم
من میروم ، شبهای پاییزی گدا سوزند
راوی بیا در این تهاجم هردو مردودیم
شاعر در این بیت هم نا خرسند ی خود را باز بیان کرده.
در ادامه هم همدردی شاعر با ابیاتش برای روزی نزدیک و سرد
در راه بودن فصل سرما برای این بی خانمانها
که باید به فکر لباسی گرم تر برای خود باشند و فصل سرما نزدیک است.
و ایکاش که جمع آوری و ساماندهی شوند بزرگواران و بی خانمانان شهرم.
باید به دنبال لباسی گرم تر باشم
با جای خوابی گرم ایمن خشک خلوت کور
با اولین اشکی که آبان بر تنم بارید
یک سقف می خواهم سرم از خلق عالم دور.
موفق
مؤید
پیروز باشید.
شعر اجتماعی عاطفی
زیبایی بود .