يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
تو همانی که مرا در تبِ خود سوخته ای
و تو را دورتر از هر چه نفس می بینم
تویی آن حادثه ی تلخ و غم انگیز دلم
بعدِ تو خانه به چشمم چو قفس می بینم
روزی آرامشِ جانِ من و آسایشِ من
روزِ دیگر دل بیچاره ، به غارت بردی
نشد آن خاطره ها دور ز افکار و سَرم
آنچه دادی صدَقه سر، تو نهایت بردی
زندگی حالِ مرا خوب ، تکان داده به تو
ولی انگار دوباره ، هیجان می خواهد
هر شب از سوزِ جدایی به فلک می غرّید
دیگر اینباره دلم دردِ گران می خواهد !؟
مثلِ جادوی فریبنده ی سودا زده ای !
رفتی اما ، دگر از روی خودم بیزارم
ناگهان از منِ تبدار بریدی به جفا
قافیه قافیه ، دردم ، غزلی بیمارم
آشنا بودی و یکباره شدی دشمن جان۱
قلبم از این همه تلخیِ تب آلوده شکست
تا کشیدی ز سَرم چتر وفایت به جفا
گَردِ سردی ز غمت بر سر این خانه نشست
افسانه احمدی(پونه)
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و مهر جناب استکی گرامی سپاس از توجه و حضور ارزشمندتان 🌻🌻🌻 | |
|
درود و ادب جناب مرادی بزرگوار زیبانگربد و به مهر خواندید 🌻🌻🌻 | |
|
درود و ادب جناب سیاوش دلتان شاد و لحظه هاتان به میل 🌻🌻🌻 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود