سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      عصر شهریور

      شعری از

      آذر مهتدی

      از دفتر فریاد نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۸ مهر ۱۴۰۰ ۲۱:۳۶ شماره ثبت ۱۰۳۳۹۹
        بازدید : ۳۳۰   |    نظرات : ۳۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      باز قالی افتاد در حیاط  خیال
      زنده شد خاطرات کودکی ام
      مادرم هندوانه می آورد
      قاچ می کرد قرمز و شیرین
      فال فال به  دست مان  می داد 
      نان سنگگ 
      پنیر تبریزی 
      سبزی تازه و کمی چنبر 
      بوی نارنج و بوی کاهگل خیس
       آب خورده عطر آن در هم 
      سطلی  از  حوض آب در تشتی
      که بشوید تن عرق کردم
      بعد چند ساعتی که می گذشت با هم
      تا  غروبی رسد به شهریور
      وسط حوض آب تنی 
      بازی
      جیغ و فریاد کودکانه و شاد
      در فضایی که شد به قاب آویز
      خاطراتی که با غروب زمین
      رفت و دیگر شده خیال انگیز
      *================%%%
      مادرم درد دل نمی گوید
      با کسی 
      ساکت است و فرسوده
      یاد دیوار کاهگلی در عصر
      که کمی آب حوض 
      نم آلوده
      من خودم مادرم 
      پر از احساس
      یک بغل هندوانه ی شیرین
      نان سنگگ
       پنیر تبریزی
      بی خبر از غم سیه روزی
      بی خبر از غم دل مادر
      بچه ها هر کدامشان سویی
      مادرند و پدر ولی حتی
      در حیاطی که پهن قالیچه
      دور هم  جمع نمی گردند
      هر کدام یک بهانه ای دارند
      فارغ از حس مادری لبریز
      فارغ از خاطرات شیرینی
      که کند اشک مادری سر ریز 
      27تیر99
      آذر.م
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۳:۳۴
      درودها بانو مهتدی .زمان قاچ کردن هندوانه برای ما می‌گفتند شتری ....
      به قاچ هندوانه مادر بزرگم میگفت شتری برایشان ببر مقصود همان قاچ کردن بود .
      و فال به گردوهای پوست کنده می‌گفتیم

      البته گویش های شما شاید فرق کند

      ولی خب تهرانی ها که می‌گفتند شتری ببر
      شهر های دیگر را نمی‌دانم

      و و حوض داخل خانه ی مان همیشه پر از میوه بود و سبزی برای شستن
      یادش بخیر .

      شعر خاطره انگیزی بود .


      درود بر شما.
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک

      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۷:۴۰
      درود بانو
      بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
      خاطره انگیز خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۰:۴۴
      درود جناب استکی استاد گرامی
      سپاس از مهر حضور و نگاه پر لطفتان
      به مهر خواندید
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد عزیزیان
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۸:۴۷
      سلام و عرض ادب و احترام خدمت بانوی زیبا اندیش سرکار خانم مهتدی گرامی
      بدوا عرض کنم که بسیار زیبا و با احساس بود
      ملموس و اصطلاحا نوستالژیک بود
      هر خواننده ای اگر تمام این شعر را زندگی نکرده باشد لااقل بخشی از آن را زندگی کرده است
      آفرین بر شما👏👏👏
      در مورد نیمایی هم به گمانم تمام المانهایش را رعایت کرده بودید تا جایی که بنده سوادش را دارم، فقط به نظرم میرسد چند جای کوچکش بر وزن نبود
      مثل
      بوی نارنج و بوی کا"ه" گل ِ خیس
      که مثلا اگر بود
      بوی نارنج و بوی کاگل خیس
      البته نمیدانم این جور جدا شدن از وزن در نیمایی مجاز است یا خیر
      منتظر نظر خودتان و دوستانی چون جناب آزادبخت که در این زمینه اطلاعات بیشتر از من دارند میمانم.
      و نکته ی دومی که بنظرم رسید این بود که میتوانستید اندکی خیال نیز به این ماجرای شیرین که وصف کردید اضافه کنید
      مثلا همان مفاهیمی که در سر داشتید را به گونه ای خیال انگیز تر بیان کنید
      مثلا به جای اینکه بگویید سطلی از حوض آب در تشتی، که بشوید تن عرق کرده ام
      بر فرض بگویید
      سطلی از آب در تشتی
      که بشوید غبار اندوهم
      برای مثال صرفا عرض کردم
      .
      ولی بسیار زیبا بود ،آفرین بر شما👏👏👏🌺🌺🌺
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۰۰

      درود جناب عزیزیان
      بسیاراز نظرات شما بهره مند شدم بله دقیقا درست می فرمایید سپاس از زیبایی کلام و ملاحظات ادیبانه اتان به مهر خواندید و به لطف نظر دادید.
      از پیشنهادات خوبتان کاملا استقبال می کنم.


      باز قالی افتاد در حیاط خیال
      زنده شد خاطرات کودکی ام
      مادرم هندوانه می آورد
      شتری می برید و با لبخند
      به دو دستان کوچکم می داد
      وه چه ترد و چقدر شیرین بود.....

      نان سنگگ
      پنیر تبریزی
      سبزی تازه گوجه و گردو
      لقمه لقمه چقدر خوشمزه

      بوی نارنج و بوی کاگل خیس
      آب خورده عطر آن در هم
      سطلی از حوض آب در تشتی
      که بشوید غبار اندوهم
      بعد چند ساعتی که می گذشت با هم

      تا غروبی رسد به شهریور
      وسط حوض آب تنی
      بازی
      جیغ و فریاد کودکانه و شاد
      در فضایی که شد به قاب آویز
      خاطراتی که با غروب زمین
      رفت و دیگر شده خیال انگیز
      ......
      باز هم سپاس
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۱۷
      سلام و درود
      خیلی زحمت کشیدید .
      من فقط نظرم را گفتم و بسیار زحمت کشیدید و واقعا شرمنده کردید
      شعر را از اول نوشتید اصلا.

      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک

      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۴۳
      درود بر شما
      زحمت نبود خیلی خوشحال میشم اشکالات به جا تذکر داده شود. این لطف شماست .
      خیلی هم به نفع بنده بود. خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۳۶
      درود بر شما

      قلمتان نویسا

      💯💯💯
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۴۲
      درود بر شما
      سپاس از حضور سبز و نگاه پر مهرتان
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۶
      سلام مقصود از عرق کردم ، کرده ام است؟
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۲:۱۱
      درود جناب آزاد
      بله عرق کرده ام درسته
      سپاس از دقت نظرتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۵:۵۲
      درود جناب خوشرو گرامی
      سپاس از مهر حضورتان و دقت نظرتان
      درسته ما هم به قاچ کردن شتری می گفتیم ولی من از بچگی به نظرم مسخره می آمد و برای همین هروقت مادرم می گفت شتری ببرم خنده ام می گرفت. منم تهرانی هستم و گویشم همینه اما می دانید که گاهی دوست دارم به شکل جملات جوششی ام دست نزنم. اما به احترام شما :
      مادرم هندوانه می آورد
      شتری می برید و با لبخند
      به دو دستان کوچکم می داد
      وه چه ترد و چقدر شیرین بود.....

      خندانک خندانک خندانک
      باز قالی افتاد در حیاط خیال
      زنده شد خاطرات کودکی ام
      مادرم هندوانه می آورد
      شتری می برید و با لبخند
      به دو دستان کوچکم می داد
      وه چه ترد و چقدر شیرین بود.....

      نان سنگگ
      پنیر تبریزی
      سبزی تازه گوجه و گردو
      لقمه لقمه چقدر خوشمزه

      بوی نارنج و بوی کاگل خیس
      آب خورده عطر آن در هم
      سطلی از حوض آب در تشتی
      که بشوید غبار اندوهم
      بعد چند ساعتی که می گذشت با هم
      تا غروبی رسد به شهریور
      وسط حوض آب تنی
      بازی
      جیغ و فریاد کودکانه و شاد
      در فضایی که شد به قاب آویز
      خاطراتی که با غروب زمین
      رفت و دیگر شده خیال انگیز

      ==%====================%==

      مادرم درد دل نمی گوید
      با کسی
      ساکت است و فرسوده
      یاد دیوار کاگلی در عصر
      که کمی آب حوض
      نم آلوده
      من خودم مادرم
      پر از احساس
      یک بغل هندوانه ی شیرین
      نان سنگگ
      پنیر تبریزی
      بی خبر از غم سیه روزی
      بی خبر از غم دل مادر
      بچه ها هر کدامشان سویی
      مادرند و پدر ولی حتی
      در حیاطی که پهن قالیچه
      دور هم جمع نمی گردند
      هر کدام یک بهانه ای دارند
      فارغ از حس مادری لبریز
      فارغ از خاطرات شیرینی
      که کند اشک مادری سر ریز


      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۰۳
      بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
      استاد بزرگوار
      نیمایی هایت آینه زرین است
      بهار شعرت پراز
      گلهای رنگین است
      سرود هایت
      قامت نسرین است
      مانند جام شراب
      شیرین است
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۰:۵۱
      درود جناب انصاری استاد محترم و مهربان
      بسیار بداهه زیبایتان به دلنشست باعث افتخارید خندانک خندانک
      سپاس از مهر حضورتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      دانیال فریادی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۴:۰۳
      سلام و درود بر بانوی غزل


      لذت بردم از رود زلال شعر شما
      باید بازگشت و دوباره خوانددددد
      سلامت باشید و شاد


      خندانک خندانک خندانک خندانک

      خندانک خندانک خندانک

      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۴۵
      درود بر شما جناب فریادی گرامی
      سپاس از مهر حضور و لطف نگاهتان
      به مهر خواندید.
      فقط به جای شعر بالا پاسخ به جناب خوشرو و جناب عزیزیان را بخوانید.
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عرشیا خوشرو
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۱
      درودها.
      ⚘⚘⚘
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۴۵
      درود ها بر شما عرشیای عزیز و گرامی
      سپاس از لطفت
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد جواد عطاالهی
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۲۳:۱۶
      درودتان بانوی گرامی
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۴
      درود بر شما جناب عطاالهی گرامی
      سپاس از حضور سبزتان
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۴۴
      سلام احسنت بر این اثر و بالاتر توجه به نظرات دیگران. باری شعر را کلام مخیل میدانند ولکن صور خیال در اثر شما شاید کم باشد ولی خیال را عجیب پرواز میدهد به گذشته های دور. این تعریف را جایی ندیدم :شعر آنچه انسان را به تخیل فروبرد. میبینید لازم نیست لقمه ی آماده را فراهم کند همانند شعر شما مواد اولیه خیال آماده شود مابقی با خود مخاطب بنابرین من با افزودن هرگونه صورخیالی در اثرشما مخالفم و برخی اصلاحات چون غبار را نمیپسندم همان شعر ساده زلال آب مانند کافی بود مابقی با خود ما
      سیاوش آزاد
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۱:۱۴
      سلام بنظرم همان قاچ بهترست آوردن لغاتی که فقط در قسمتهایی از کشور بکار میرود موجب میشود اثر برای بقیه قسمتها نامفهوم باشد بجز آن پیشنهاد که من ابتدا دادم دست به ساختمان این اثر نزنید شاید بهتر باشد
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۱۶
      درود جناب آزاد
      سپاس از حضور سبز و نگاه پر مهر و نظرات قابل تاملتان
      با توجه به نهایت احترام که برای دوستان عزیزم قائلم و نظرات همه برایم ارزشمند است تشکر ویژه از تمام دوستان که قابل می دونید و نظرهای دوستانه و موثر خود را به اشتراک می گذارند. دوست دارم روابط دوستانه باشد حتی اگر نقاط اشتراک بین ما اندک.
      باز هم تشکر
      🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      علی مزینانی عسکری
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۸:۰۱
      سلام و عرض ادب
      پر از شاعرانگی و لطافت و زیبایی است شعرتان
      دستمریزاد بانوی گرامی
      خندانک خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۱۷
      درود جناب عسکری گرامی
      سپاس از حضور پر مهرتان
      به مهر خواندید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۴۵
      سلام
      حکایت این اثر مرا یاد حکایت هایی از مثنوی انداخت که هرکاری کنید باز بخشی از مردم راضی نخواهند شد . ولی برخلاف جاهای دیگر ، رابطه ی خوانندگان با صاحب اثر ، صمیمانه، دلسوزانه و بر پایه ی اشتیاق و احترام بود . همین مرا بر آن داشت که در صفحه ی خانمی که برایم واقعا قابل احترام است ، خطی به یادگار بنویسم که قطعا همه از خطوط معوج مانا در صفحات سایت باخبرند و دل نگران عاقبت آن شعر که نقد " جاهل الدوله " زیرش باشد . باری به نظرم شعر خطای چندانی در وزن ندارد . شاعر کافی ست که با کمک انگشتهای دستش ، شعر را روی سطحی که در دسترس است ، ضرب بگیرد . بلافاصله اگر خطا و خروجی باشد مشخص خواهد شد . اما شعر بانو مهتدی بیشترین حسرت را از فقدان آرایه های تخیل آمیز می خورد . و زیبایی آن به لحن و لهجه و اثرمندی و دلنشینی کلمات و مصادره ی خاطراتی از جنس ماضی ست که دلربایی می کنند و باعث قرابت دوستان به قلم ایشان شده .
      همان خط اول که " حیاط خیال " را آوردید ، روی همان ترکیب و تخیل زوم کنید و کارهای بعدی تان را به چنین صورتهایی مزین بفرمایید ، قطعا با توجه به پتانسیل خوبی که دارید ، نتایج زیباتری خواهید گرفت ..

      و حالا از نقد و نظر که بگذریم : قاچ شتریمو بدید تا برم لب حوض خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
      درود جناب مانای گرامی
      بسیار باعث خرسندیم شد که با قلم زیبایتان به اثر پر از اشکالم رونق بخشیدید و بسیار بسیار دوستانه چون ادیبی دلسوز نقد ظریفتان را بر صفحه ی ناقابلم حکاکی و نقش فرمودید.
      اگر حتی یک کار قابل اعتنا هم نداشته باشم. همین لطف نظر دوستان و مهرشان و مهرتان برایم کافی ست که در اوج احساس بالندگی کنم.
      ان شاالله کرونا برود و شرایط مطلوب شود . همه دوستان دعوتید به هندوانه سرخ و شیرین در باغ ایرانی . اگر عمری باقی باشد. ان شاءالله
      🌺🍃🍃🌺🍃

      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۱۷
      درود های فراوان سر کار خانم مهتدی ادیب فرزانه وگرانقدر
      بسیار زیبا ودلنشن وسرشار از زیبایی
      قلمتان مانا
      در پناه حق
      ایام بکام
      🌷🌷🌷
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۹
      درود جناب داریان گرامی و ارجمند
      سپاس از مهر حضور و نگاه پر مهرتان
      به مهرخواندید
      روزگارتان پر از سلامتی و دلخوشی
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سارا (س.سکوت)
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۲۰
      درودتان نازنین بانو
      بسیار زیباست
      مانا باشید خندانک
      خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۳۰
      درود بر شما مهر بانو سارا جان عزیزم
      سپاس از مهر حضور و لطف نگاهت
      زیبایی در نگاه زیبابین شماست
      به مهر خواندید
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      خدیجه وفایی راد ( غریبه)
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۷:۱۶
      درود بر ماه بانوی عزیز خندانک
      بسیار زیبا خواندم از قلمتان خندانک
      سلامت باشید و به همین شیرینی بسرایید خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۱۳:۱۶
      درود مهر بانو جان عزیز
      به مهر خواندید
      سپاس از لطف حضور و نگاه مهربانت
      بهترین ها را برایتان آرزومندم
      خندانک خندانک خندانک

      ارسال پاسخ
      معصومه خدابنده
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۲۳:۱۶
      سلام وادب ماه بانو
      بسیار زیبا
      درود بر قلم خوبتان
      🌹🌹
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ ۲۳:۴۵
      درود برشما مهربانوی عزیز
      سپاسگزارم از لطف نگاه و حضورسبزتان
      سلامت و شاد باشید
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد عمران
      چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰ ۰۴:۱۰
      آنچه را ما زندگانی کرده ایم، هست امروز از امورات محال، گاه گویی در کتابی خوانده ایم، گر چه نگذشته از آن ها بیست سال، فکر کن امروز توی خانه های شست متر، حوض باشد خود از ارکان خیال، خوش نوشتی یاد کردی ازقدیم، شادباد این چشمه ی ذهن زلال........ خندانک بیقافیه ای ذیل شعر شما
      آذر مهتدی
      جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰ ۲۳:۰۰
      درود جناب مهرداد عمران گرامی
      زیبا بود و صفحه ام را زینت بخشیدید
      بله واقعا با شرایط کنونی در خانه های ما تصورش هم محال است اما داریم کسانی که خانه های ششصد متری و بالاتر دارند و طبقه ای اختصاص به سنتی نشینی داده اند و برایشان آرزو محال نیست. خندانک خندانک خندانک
      شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ ۲۳:۴۵
      درود بانو
      موفق باشید خندانک
      آذر مهتدی
      آذر مهتدی
      يکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۲۵
      درود یلدا جان جاوید
      سپاس از مهر حضورت
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1