سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 17 اسفند 1403
    8 رمضان 1446
      Friday 7 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        جمعه ۱۷ اسفند

        تنور

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۰ ۰۶:۰۶ شماره ثبت ۱۰۲۶۲۱
          بازدید : ۱۰۴   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        تنور
         
        تازه از تنور، درآمده بود بیرون این شعر
        که از شدتِ داغی اش ، مغزم سوخت
        حکایتِ کودکان یتیم
        نه فقط مغزم ، که دلم را ، کامل سوخت
         
        آنچنان که کابوسِ سرپرستانِ بی لیاقت
        همچون مأمورینِ خشنِ سازمانِ امنیت
        بیرحمانه روح بیچاره ام را
        به در و دیوار می کوفت
        طوری که روحِ زخم خورده ام را
        به تک تکِ قلبهای آن کودکان می‌دوخت
         
        از فکرِغاصبی که ،
        آن کودکان بی پناه را
        در ازای پول ، اسیر میکرد ،
        یا مثل بَرده ، میفروخت
         
        یک مشت اسیر، در جامه ی گدا
        یک مشت گُل فروشِ سرِ چهارراه
        یک مشت فال فروشِ بی طالع ،
        ایلون و ویلون در راه
        تک تکِ بیچارگی شان ،
        دم به دم چشم ،
        به آینده ای مبهم می دوخت
         
        تکرارِ بدبختی های الیور توئیست
        تکرارِ دغدغه های چالز دیکنز
        یک تنوره ی دیو و یکعالمه قربانی
        که عمرشان ، تک به تک داشت می سوخت
         
        یکباره به لطفِ اجل ورق برگشت
        ضربه های شلاق وارِ وجدان درد و بعدهم ،
        مرگِ عذاب آلودِ یک تبهکار را
        نادیدنی ها دیدند .
        نادیدنی ها دیدند که چگونه ،
        اجل معلق چماقِ عدل را
        بر سرش هِی می کوفت          
         
        بهمن بیدقی 1400/6/13
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ ۱۳:۴۹
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ ۱۴:۳۳
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        ممنونم از لطفتون
        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        سه شنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۰۳
        درود های فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی استاد وادیب گرانقدر
        بسیار زیبا و وناب بتصویر کشیده اید پر محتوا
        قلمتان مانا
        مسرور ومستدام
        در پناه حق
        🌷🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ ۱۹:۳۶
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        ممنونم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید ، درپناه خدا
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ ۱۹:۳۳
        بداهه ای تقدیم شاعر بزرگوارم
        شعر بگو تا سخنت
        شاد کند این دل مارا
        استادم هستی و دانی
        که تویی در جان ودلم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ ۲۰:۰۱
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        ممنونم از لطف و مهرتان و سپاس از بداهه ی زیبایتان
        سلامت باشید ، درپناه خدا
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        جمعه ۱۹ شهريور ۱۴۰۰ ۱۶:۰۵
        درود بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۹ شهريور ۱۴۰۰ ۱۷:۲۶
        با سلام و عرض ادب بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ساسان نجفی(سراب)

        ت بارخدایا اا با تو سرافرازم و بی تو سرافکنده شدم اا وای بر این بندگیم مرگ بر این زندگیم اا مرده ی یک عمرم و در خاک لحد زنده شدم اا بارخدایا کرمی از یم اخلاص نمی اا کز شرر عُجب و ریا آتش سوزنده شدم اا سیل گنه برد مرا بحر بلا خورد مرا اا وای که من غرق در این سیل خروشنده شدم اا خاک قدوم ولی ام میثم دار علی ام اا با نفس شیر خدا زنده و پاینده شدم
        محمد حسنی

        ی ااا من از پروانه ی فروزان قریب شمع را دوست دارم من آن عشقانه ی سوزان نجیب شمع را دوست دارم اما آنکه پروانه کرده ام که بار ها می کوبم و باز پروانه می مانم نوش از گل های گلستان پسِ شعله ست
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        یک بار دیگر خنده کن بر دامن نجوای باران اا در انتهای خلوت دلمرده ی سرد زمستان اا با من بمان تا آخرین ویرانی بی رحم طوفان اا دکتر سید هادی محمدی
        محمد حسنی

        نیمه دوم گاز از سیب مان ااا اما این بار بیشتر گاز بزن ااا چون عشق و حوای منی
        ساسان نجفی(سراب)

        در ته باغ درختی است دور از نگاه هرز آدما اا سیب هایش همه بکرو ناب و شیرین

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1