ولای علی
کاش میرفتم ، با ریزه به ریزه ی اعمال
گام به گام ، به ولای علی
کاش میرفتم به راهِ آسمان به ولای علی
کاش تکه تکه میشد ،
ظلمِ تن آسائی ام ، به شورِحسین
کاش گُلِ محمدی میشدم به ولای علی
کاش آب و رنگ میگرفت ،
ایمانِ بی رنگ و بوی ام
کاش عطرآگین میشدم به ولای علی
کاش اینقدر سرگرم نبودم به علیٰ حده
کاش میرفتم لحظه به لحظه به اصلِ ماجرا ،
یعنی ولای علی
کاش فاطمی میشد نسیم این خانه
کاش بخشنده میشد این دستم به حقِ حسن
به ذیلِ ولایت علی
چقدر تکرارِ این قافیه خوبست
شعرم متبرک شده به ولای علی
کاش نیزه ای سرِ سبزم را می ربود
حقِ زبانِ سرخ اینست
کاش میرفتم بسوی نورِ ماسوا، به ولای علی
تا لحظه ی مرگ ،
ندانیم که به ایمان، می مانیم یا نمی مانیم
خدا کند که بمانیم
اما نه به هر ایمانی ، ایمان به ولای علی
این شوخ و شنگی چیست ،
دراین سجده و، علم و کظم و رضایت
تقوا و سپهداریِ ایمان و هدایت
اینها نیست بجز درسایه ی ولای علی
بهمن بیدقی 1400/6/4
بسیار زیبا و آموزنده بود
یا علی مددی