يکشنبه ۲ دی
دلنوشته ی :*ماهِ گُنبدان...ردِ پای دل* شعری از مهران قزلباش
از دفتر نجوای دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۲۹ شماره ثبت ۱۰۲۰۵۰
بازدید : ۵۱۷ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب مهران قزلباش
|
جای بعضی چیزها با هیچ چیز پر نمیشود
و جای او ..
با "او"زیبا می شود
و امید زنده می شود
-باری!
امید...
همان مرهمِ حُزن ها
-و انتظار...
"همان دردِ زیبا"
*آرام آرام و بی صدا*
*در رودِ خیال... جاری گشت*
*و من زنده شدم*
*و به ماهِ "گُنبدان"درود گفتم*
آنگاه که
چشمم به نور روشن
و زنگار حُزن از جانم زدوده شد...
و طنینِ مسیحا دمِ
آن فرشته ی قُدسی
و نشانِ ماهِ عارضش
همان نشانِ رویاهای صادقه....
جانی دوباره ام بخشید
و امید را شکوفا کرد
و امید...
پاسخ روشنِ تمامِ صبوری هاست
و پایانی برای انتظارِ ما
و آن الهه ی زیبا
*مُشکِ بی غَشِ ایل...*
حجتی برای فهم زیبایی
-زیبایی را نمیتوان پنهان کرد..
-خورشید را...
می توان در پستوی خانه نهان کرد؟!!
یا ماه را در کشوی میزِ کار؟
نه نمی شود...
نمی شود زیبایی را
در لابلای کتابی کهنه خشکاند..
-باورها که مرور می شوند
می بینی:
"جای بعضی چیزها با هیچ چیز پر نمی شوند"
باور...
قلب را سرشار از تمنا
و تمنا را مشتاقتر..
...و نوای سروشی آسمانی
دستانی...از پسِ تنهایی
و *مُشکی خوشبو* است
که! انار را به پاییز سبزه را به بهار و مرا.....
-اما نه!
بگذار در خَفا بماند مویه های غریبانه
بگذار بیصدا بماند آبشارِ اشک...
بر گونه های لرزان
- گاهی ناله های یواشکی
و زلال اشکی که جَلا و بَرقَش از «مِهر» است
"آدم را سبکتر میکند تا اینکه بلند گریه کنی"
-گاهی پنهان کردنِ "مهر"و مخفی کردنِ تمنا
یعنی... بجانگذاشتنِ ردپایِ دل...
اینگونه! دیگر به کسی برنمیخورد.
"بریده ای از دلنوشته ی ردپای دل،مرهمِ نور،«مهران قزلباش»"
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.