به تو نامه مینویسم
" به تو نامه مینویسم "
به تو که عزیزترینی
به تو که آب زیپو نیستی
بهترین چایِ دمکرده ی دبشی
به تو شربت !
که شیرینیِ عشقت به تناسب است و،
از شوق ، غلیظ ترینی
به تو که مثلِ یه نانِ خشخاشی که ،
داغِ داغ ، روی آن پنیر نشیند ، لذیذترینی
چه مساحتی ست عشقت
طولِ آن رو به خدا است
ولی ازعرضِ ارادت به قشنگِ بارگاهش
بی شک تو عریض ترینی
آنچنان لَه لَه و لُه لُه است ،
به قدمهایت و آنهمه دویدن
سپس بلعیدنِ عشقش
که میگویم یقین تو، به عالم
به رسیدن به رضای رب همی حریص ترینی
درسخنرانیِ الله ، به کنفرانس عالم
بی شک با اینهمه صندلیِ خالی
به تمامیِ نگارین جلساتش که شریف است ،
پُر جلیس ترینی
وقتی ازخدای گویی
او را با چشمِ دلم نیک بینم
کلماتت را نگو ، عمیق ، او را درک کردی
به سخنرانیِ با موضوعِ الله
بدونِ شک و شُبهه ، سلیس ترینی
تو یه عمری ست ، لولیده به بیماریِ عشقی
تو به عاشقانه های خوب و سالم
به جنونِ عشقِ حق ، مریض ترینی
بهمن بیدقی 1400/4/7
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید