سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 دی 1403
    28 جمادى الثانية 1446
      Saturday 28 Dec 2024

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۸ دی

        کوچ

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۰۱ شماره ثبت ۱۰۰۱۲۷
          بازدید : ۱۷۰۷   |    نظرات : ۹۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری
        آخرین اشعار ناب پژمان بدری

        ساعت از زایمانِ زمان
        به خود می پیچید
        پوتین ها بدون پا برگشتند
        یونیفرمِ آزاده زنگ خانه را زد
        چه لحظه ی بغض آلودیست
        دیدار انتظار با....
        اصلا قرار نبود
        شعر این گونه آغاز شود
        خواستم از تو بنویسم
        که اجاقِ کور
        -از گازهای گلخانه ای گفت:
        -روی بُرد هر آدم
        -تهویه نصب می کنم
        سفره جواب داد:
        =دوباره شعارِ لایک جمع کن
        =بیخیال بابا
        =جای نان بُز آوردیم
        ="شپش توو جیبِ یخچال
        چارقاب میزنه"
        خواستم از تو بنویسم
        تلویزیونِ هراسان
        لکنت گرفت
        رادیو با خِزخِز گلو
        مسئول خبر شد:
        +زندگی روی دستِ وطن
        باد کرده است
        در مردمکِ پنجره امّا
        کوه خورشید را
        به دوش می کشید
        تا به لبخندِ گرم گذشته ات
        کوچ کند!!

        کوچ
        پژمان بدری

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۶۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        یدالله عوضپور آصف

        ،

        رضا رضوی تخلص (دود)

        ،

        سحر موسوی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        عمار کیخائی(عمار)

        ،

        محمد امیری

        ،

        پریسا مصلح

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        مجتبی شهنی

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        ماریا فتاحی

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        بهروز عسکرزاده

        ،

        ابراهیم آروین

        ،

        مریم محبوب

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        محمد جواد عطاالهی

        ،

        مهدی سلیمانیان(پژمان)

        ،

        محسن ابراهیمی ( غریب )

        ،

        تاراناصری راد (خاطره)

        ،

        مصطفی دهقانی

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        فرهاد شریف

        ،

        پریسا کلهر

        ،

        شادی دامن افشان

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        پژمان بدری

        ،

        سارا پیروتی (رها)

        ،

        سارا رحیمی

        ،

        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        دانیال فریادی

        ،

        مولود سادات عمارتی

        ،

        مرتضی پالیزبان

        ،

        گلاله ناصری

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        سحر غزانی

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        سجاد جم

        ،

        مسيحا الهیاری

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        هانا آزاد

        ،

        ناهید فتحی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        علی معصومی

        ،

        حدیثه بیاتی

        ،

        باقر رمزی ( باصر )

        ،

        فرشته پورصدامی

        ،

        فاطمه افکن پور

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۳
        سلام پژمان بدری عزیز نکنه قبلا برای شما کامنت و تیک نقد و حمایت مدیریتی گذاشتم که یه مدت غیبت زده بود و نبودی خندانک خندانک
        داداشی خوبی ممنونم که هستی و دست مریزاد داری خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۵۶
        سلام جناب ملحق
        نه تیک حمایتی نزدین
        به هر روی بودن شما غنیمتیست
        ما خاک پاتیم
        امیدوارم حال شما خوب باشه در این روزگار پرتلاطم
        ممنون که مارو تحمل میکنی سید
        مخلصم خندانک

        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۸
        درود استاد عزیز خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۴۵
        درود جناب بدری عزیز
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
        موفق باشید خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۵۶
        سلام پدر جان ممنونات از لطف همیشگی ات خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۲۶
        درودها پژمان خان خندانک

        چون همیشه زیبا و سرشار از آرایه‌های ادبی خندانک


        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۵۷
        سلام مادر
        تاج سری
        متشکرات از مهر همیشه جاری ات
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۷
        خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۴
        سلام به دوستان و همراهان گرامي
        همچنين دادا پژمان عزيز
        خوشحالم كه بعد از مدتي امدم و با اين شعر خوب روز همراه شدم
        پيش از يكماه منتظر بودم كه ازين دست اشعار مدرن در سايت ناب بخوانم
        كه خوب حاصل شد.

        شعر كوچ شعري كه به سبك اشعار قبلي پژمان است و البته دغدغه مند مثل هميشه
        كه داراي تكنيكي است كه پيشتر از شاعر ديديم و خوانديم و راجبش كم و بيش گفته شده.
        قبل از اينكه بروم سراغ شعر ابتدا درباره ي پلي فوني خواهم گفت؛
        شعر امروز از تک صدایی و مطلق ‌گرایی عبور كرده و به پلی‌فونی(چند صدایی)رسيده است. پلی فونی یک اصطلاح موسیقایی است که به قطعه و موسیقی ‌ای اطلاق می‌شود که در آن چند خط موسیقی همزمان با هم نواخته و شنیده می شوند.
        به چند نواختی هایی که نوعی چند صدایی را تصویر می کنند، پلی فونی می گویند و واژه مقابل و متضاد آن مونوفونی است.
        (چند صدایی در شعر به وسیله کلمات اجرا می ‌شود و مهارت شاعر دراجرا بسیارمهم است، از این رو به گونه اي هر واژه می تواند علاوه برآوا و نواخت خود، به نواخت های دیگری هم تبدیل شود.
        چند صدایی در شعر به این معناست که یک متن بتواند علاوه بریک صدای مستقل که مرتبط با اندیشه شاعر است، صداهایی دیگررا هم از خود تولید نماید. به گونه ای که این صداها ارتباطی معنایی را با جامعه برقرار نمایند. پلی فونی به مخاطب كمك ميكند تا بتواند مفهوم مدنظر خود را در شعر پیدا کند.)
        ممکن است خواننده با یک مفهوم درشعر ارتباط پیدا نکند که پلی فونی به او کمک می کند تا به سراغ مفهوم دلخواه خود در شعر برود. در پلی فونی، فضای انتخاب بیشتر است، اما در مونوفونی اگر چه در ابعادی هم شعر به سمت دو صدایی در حرکت است، اما چنین فضایی ذهن مخاطب را راضی نمی کند.
        این نگاه چندصدایی در شعر، زمانی در جایگاه خود می نشیند که از نوعی \\"پارفت\\"برخوردار باشد. رفت و آمد در گفتگو مهم ترین سیگنالی است که توسط شاعر برقرار می شود . یک گفتگو زمانی خود را خوب می یابد که سیر رفت آن با سیر برگشت آن در تعادل و تعاملی پیش رونده باشد.در اين شعر هم نمونه هايي از پلي فوني وجود دارد كه با تصويرسازي و صنعت تشخيص (همان تكنيك اجرا) كه پيشتر گفتم، همراه شده است.
        درهرسطری می توان دریافتی متنوع را یافت کرد كه با توجه به ادراك مخاطبان براي هركس متفاوت است.این دریافت ها معمولا از جنس معناگرایی صرف نیست،
        بلكه مفهوم گرايي مدنظر است.
        در اخرين نقدي كه قبلا براي شعر يكي از دوستان نوشتم ويژگيهاي شعر امروز را بيان كردم:
        معناگريزي و مفهوم گرايي،تصويرسازي متنوع،پلي فوني،صنعت تشخيص،زبان روز،پرهيز از اغنا و اطناب بيهوده، و....
        و عرض كرده بودم شعري كه چنين خاصيت هايي داشته (يا حداقل چند نمونه) ازين موارد كه نام بردم را داشته باشد به شرط بيان متفاوت و تصوير بديع شعر پست مدرن ميتوان ناميد.
        با این تفاسير می توان چنین دریافت نمود که برای اجرایی خوب نیاز است كلماتي متفاوت،تكنيك تصويرسازي متفاوت وصدالبته موضوعي كه بارها و بارهااااا گفتم\\\\\" زبانی متفاوت \\\\\"داشت. شعر نوعی ساده نویسی یا ساده سُرایی نیست، بلکه زبانی \\\\\"ممتنع وتعقیدبرانگیز\\\\\" در زیر لایه های آن نياز است،اين به اين معنا نيست كه پرداختي گنگ و گيج و بيش از اندازه تنگ داشته باشيم، طوري كه جز خودمان كسي از روزنه ي شعر نتواند عبور كند،(هميشه مثال زدم و گفتم؛ استعاره هاي كد دار كه قفل باشد و به راحتي باز نشود،\\\\\"پرهيز از مستقيم گويي\\\\\" اما به شرطي كه كليدش را كنارش بگذاريم نه اينكه به دريا بندازيم) مخاطب بايد كمي دور كمي نزديك، كمي دير كمي زود
        كليد را پيدا كرده و قفلهاي شعر را بازكند، نه اينكه پشت در بسته ي شعر بماند.

        در شعر كوچ شاعر تقريبا راجع به همه دغدغه هايش حرف زده، تا مفهوم مورد نظرش را منتقل كند، حالا وارد شعر پژمان جان ميشوم تا نمونه هايي خوب كه هم روايت پلي فوني دارد و هم تصوير متنوع و هم مثل هميشه گل سرسبد تشخيص اشيا، را بررسي ميكنيم:
        (شاعر به خوبي حواسش به تزاحم تصوير بوده و اين نكته را رعايت كرده است)
        در ابتدا سرعت تكنولوژي و گذر بيرحمانه ي زمان كه اين روزها خيلي سختتر ميگذرد؛
        \\\\\"ساعت از زايمان زمان به خود ميپيچد\\\\\"
        پژمان هميشه حواسش به (مردم عادي) طبقه كارگر،قشر كم توان جامعه و كمتر بها داده و ناديده گرفته شده بوده و هست، مثلا جانبازهاي جنگ آزادگان، شهيدان، بطور كلي اثار جنگ\\\\\"كه نشان داده دغدغه جدي دارد\\\\\"و يا كساني كه شرايط بد اقتصادي و فقر كمرشان را شكسته.
        \\\\\"پوتين ها بدون پا برگشتند\\\\\" غير مستقيم و مفهومي راجب موضوعي كه گفتم حرف زده و پژمان
        در اين شعر مثل اكثر كارهاي قبلي شرايط كاراكتر و قهرمان روايتش را به كليات فضاي موجود جامعه پيوند ميدهد.
        پديده ي سياه گازهاي گلخانه اي و شدت روزافزون آلودگي نه تنها ايران بلكه جهان، حيات كره ي زمين را تهديد ميكند،پس اجاق كور و عقيم شدن انسانهاي اهني و مكانيكي امروزه چيز عجيبي نيست.طبق امارگيري ها گازهاي گلخانه اي و آلودگي هوا قبل از مواد تراريخته و دام هورمني در جايگاه اول است، متاسفانه اصلي ترين عوامل نازايي و عقيم شدن همين ها هستند.
        شاعر بخشي از پليدي هاي دنياي مدرن و كثيف امروز را نشان ميدهد، كاملا درسته چنين انسانهايي بجاي قلب و ريه، مغز و....بُرد دارند كه شاعرِ دغدغه مند ما بدنبال تهويه است و به اكسيژن و هواي تازه اشاره ميكند.

        \\\\\"سفره جواب داد: دوباره شعارهاي پوچ و بي هدف كه هيچ كنشي جز لايك در فضاي مجازي ندارد\\\\\" اين ها كه نشد نون و آب، سفره خالي، يخچال خالي، خانه ها خالي، طوري كه شپش تو جيب هامان چارقاب ميندازه،(و اصطلاح بزآوردن اشاره به بازي سنتي چارقاب،سه قاب،كه ريشه آذري داردو در گذشته در قهوه خانه ها توسط توده ي مردم عادي كوچه خيابان براي سرگرمي اجرا ميشد) و همچنين ضرب المثلي براي نداري، كمبود نان، كار و كنايه از اتلاف روزمرگي بكار ميرود. نشان دادن شرايط بد اقتصادي و قدرت خريد محدود مردم است.

        \\\\\"خواستم از تو بنويسم، تلويزيون هراسان لكنت گرفت،راديو با خزخز گلو مسئول خبر شد؛
        زندگي روي دست وطن باد كرده است\\\\\"
        وقتي خبر ها ناگوار است، حجم اين همه اتفاق هاي تلخ روحمان را بيمار كرده، هنرمندان ميل به حيات هنري خودرا از دست دادند،شاعران و نويسندگان رغبتي براي نوشتن ندارند و در كل اثار منفي سياست كف كوچه خيابان و حتي سر سفره ي مردم خودش را نشان ميدهد، شرايط بد سياسي و اقتصادي يا(بهتر بگم: عقفسادي) سياست زدگي بروز ميكند چيزي كه سالهاست با آن روبروييم، تمايلي به ديدن و شنيدن اخبار نداريم، بخاطر همين است كه بيشتر وقتمان در فضاهاي مجازي صرف ميشود. اقتصاد بيمار، تحريم، تورم گراني، كمبود خيلي چيزها، باعث شده ميل به زندگي در بين ما ايرانيان خيلي كم باشد، و البته ميل به ازدواج،در چنين شرايطي زندگي كالاي مفته بازاره آشفته ايست كه روي دستمان باد كرده.

        \\\\\"شاعر در پايان نور اميد را ميتاباند و مفهوم كلي مدنظرش را ارائه ميدهد، تا از دل فضاي ابزورد و ظهور بروز اين مشكلات، بگويد هنوز به ارزشهايي ميشود پايبند بود كه لازمه ي حيات آدمي ست،و اگر نباشد ادامه دادن ممكن نخواهد بود. شخصيتي كه شاعر روايتش كرده در نماي كلي ميتواند هركدام از ما بوده يا دستِ كم در زندگيمان با انها مواجه بوديم باشد، پس شاعر همچنان
        صبر و تحمل كردن و مثل كوه استوار بودن را توصيه ميكند، در واقع آينه اي دربرابر چشمانمان
        ميگذارد تا خودمان را ببينيم، انصافاً شاعر در پايان ضربه محكمي ميزند و ميبينيم كه سطرها زنجيروار به پايان گره خورده و رهايي از مشكلاتي كه گفته بود را در صبر و اگاهي ميبيند، در ابتدا نام شعر (كوچ) كه انصافا با ظرافت انتخاب كرده به نوعي است كه مخاطب فكر ميكند با كوچ كردن،رفتن بجاي ماندن، عدم سازندگي، ترك ديار و.... روبروست اما اينگونه نيست بلكه برعكس شانه خالي نكردن برداشتي است كه من مخاطب دريافت كردم. بنظرم كوچ به نوعي مفهوم بازگشت به خود است. ياد فلسفه ي مارشال افتادم كه ميگويد در اين دنياي سرد مدرن، در اين عصر يخبندان و عصر آهن، زنده ماندن كار هركس نيست و خواه ناخواه مدرنيته تراژدي تلخي رقم ميزند، شايد نفس بكشيم اما درواقع مرده ي محركيم. فيلسوف فقيد تراژدي را محتوم ميداند و گفته گريزي از آن نيست.هرچند نقطه مقابل آن هم وجود دارد؛ \\\\\"عده اي از فلاسفه
        ابزار مقابل با اين تراژدي را آگاهي،نابوديِ فرديّت و پناه آوردن به اتحاد جمعي و حفظ ارزش و تلفيق سنتمدرن، ميدانند.
        پژمان در اين شعر و بطور كلي در اكثر كارهايش به گونه اي ارزشهاي انساني كه زماني دغدغه همگان بودند و امروزه كمتر شاهدش هستيم را يادآوري ميكند \\\\\"بازگشت به روزهاي گرم و خوب\\\\\"
        بكار بردن مردمك پنجره از هوشمندي شاعرانه است... ببينيد وقتي از پشت پنجره به خورشيد مينگريم چشم ما افقي را ميبيند كه در آن خورشيد انگاري روي شانه هاي كوه
        سوار است،و اين تصوير زيبا استعاره ي زيبايي هم دارد كه معناي استواري را ميرساند.

        دادا ممنونم كه هستي و با شعرهاي سپيد موج نو مدرن كنشمندت حالمان را خوب ميكني،
        بماني و بسرايي رفيييييييق😍 يه دونه باشي😬ياحق.
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۰۰
        سلام جناب علامیان خندانک

        واقعا آفرین به این تبحر و تسلط در نقد و واکاوی و البته قابل فهم بودن زبان شما
        که نشان دهنده ی دانش به روز شماست
        همواره موفق و سلامت باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۲
        سلام چپ الاعتراض خندانک خندانک

        دادا چه میشه گفت مقابل این پنجره ی سبزت جز اینکه کلاه و بردارم و سر تعطیم پایین بیارم که برای خودم کلاس درسی بود
        و چه آموختنی هایی رو آموختی
        سکوت میکنم و بارها با خوندن این آموزه ها خلوتمو پر از شادی میکنم

        پلی فونی تم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۳
        خندانک خندانک خندانک
        تاراناصری راد (خاطره)
        تاراناصری راد (خاطره)
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۱
        درودبیکران برادر علامیان گرانمهر
        نقدی شیوا وآموزنده به یادگارگذاشتین
        مثل خود شعرکوچ بوی تازه گی میدهد
        همواره شادوسرافراز باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۴۴
        سلام خواهر مهربان سركار خانم كاسياني
        ممنونم كه نقدم مورد قبول شما بوده باعث انرژي من قطعا خواهد بود
        هميشه سعي داشتم كه متفاوت و قابل فهم نقد كنم
        سپااااس از نگاه شما خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۴۷
        به به ستون اكارداش يه دونه باشي خندانک
        تو كه ميدوني چقدر قبولت دارم و هميشه تحسينت ميكنم
        چرا كه شايسته هستي و لياقت داري خندانک
        باعث انگيزه و انرژيمه قطعا
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۴۸
        خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۰۲:۵۴
        سپاس بيكران خواهر مهربان تارا ناصري راد بزرگوار
        ممنونم از حسن نيتت باعث انرژي هرچه بيشتر خواهد شد خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۴۴
        کلی ازت یاد گرفتم برادر خوبم امیرحسین خندانک

        واقعا نقد خیلی خوبی بود😍 خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۰
        درود بر شما خندانک
        چون همیشه آموختم از نقد شیوا و کاملت امیر حسین عزیز خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        سحر عزیزم
        سحر موسوی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۷
        درودها
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۳
        سلام بانو موسوی متشکراتم خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۵۰
        زیباست خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۳
        سلام جناب رضاپور سپاس و کوچیک شمام خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۵۰
        بسم الله الرحمن الرحیم
        سلام و درود
        فرهیخته ی گرانقدر،
        لطفاً در صورتی که شعر پیشرو و مکتب ادبی نورگرایی را، می پسندید و آن را شایان گسترش می دانید،
        با سرایش و نگارش در آن و یا هرطور که شایسته می دانید، در پربارتر شدن این شیوه و مکتب بومی ارجمند، مددکار باشید!
        (توضيحات و نمونه های بیش تر در نوشته ها و سروده های بنده، قابل جستجوست)
        نمونه هایی از شعر پیشرو در مکتب نورگرایی

        1. در گونه ی سه گانی:

        پشت آسمانخراش های انتهای شهر/
        آنچه دلگشای هر سواره و پیاده ای ست/
        کشتزار باصفای ساده ای ست.//


        2. در گونه ی سروش:


        والقرآن الحکیم/
        بارش نور از هوای کریم/
        پای رستاق و قلب پایتخت، مقیم/
        در گلاب شهود.//

        3- در گونه ی سه گلشن:

        “آیینِ مهر از گلشن آموزیم!

        جان را بیافروزیم!”

        باید بپرسی حال شیدای غزل ها را

        باید بدانی در مسائل، راه حل ها را

        بی عشق ماندن، کار این دل های نازک نیست

        زیرک نمی پرسد دوباره مُستدل ها را

        با چتربازان، دوست دارم هم سفر باشم

        تا بنگرم با چشم عاشق هم غزل ها را

        تالاب ها از رقص باران، عکس می گیرند

        نیلوفر آبی، غزلپرداز

        در خاطر من ثبت رسمی کن محل ها را

        بوسیدن چشمان عاشق، رسم خوبی بود

        خود جمع می کرد از قبیله، مُبتذل ها را

        این برج ها، معراجِ نادانیِّ فرعون اند

        آخر! کلانشهرِ گُسَل! بشنو مَثَل ها را

        “وقتی بَدَل ها را به دل، آرایه می سازی

        عکس العمل ها را چرا محکوم می سازی؟!

        حیف است اگر شعرِ تماشا را نپردازی.”

        محمدعلی_رضاپور(مهدی)
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عمار کیخائی(عمار)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۱
        بسی زیبا بود خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۴
        سلام بر عمارترین سپاس نوکرات خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پریسا مصلح
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۶
        درود برشما خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۱۴:۳۵
        بسیار زیبا بود

        درود پژمان جان خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۴
        سلام سعید عزیز ممنون دادا خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۳۴
        درود فراوان
        بسیار بسیار
        زیبا و عالی
        بود🌺🌷💐
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۲ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۱
        سلام دوست خوبم
        ممنون از این همه حرفی که در شعرت هست
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۵
        سلام بر شاهرخ ترین
        وجود خودت شاهنامه ای از معرفته
        خاکتم خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پریسا مصلح
        پنجشنبه ۳ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۰۶
        درود برشما قلمتون مانا خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۶
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۰۱
        درود بر شما شاعر خوب
        که هربار با شعری جان دارو صنایع بدیع وارد سایت می شوید
        موفق و ماندگار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۶
        سلام بر مریم ترین
        تشکرات وی آئ پی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        درود مریم جان خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        پنجشنبه ۳ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۹
        سلام و درود فراوان پژمان عزیز
        بسیار زیبا و عالی و پر محتوی
        قلمت ماندگار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۷
        سلام جواد عزیز
        ممنون که به مهر خواندی خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تاراناصری راد (خاطره)
        پنجشنبه ۳ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۲۳
        جای نان بُز آوردیم
        ="شپش توو جیبِ یخچال
        چارقاب میزنه"
        خواستم از تو بنویسم
        تلویزیونِ هراسان
        لکنت گرفت
        رادیو با خِزخِز گلو
        مسئول خبر شد:
        +زندگی روی دستِ وطن
        باد کرده است
        در مردمکِ پنجره امّا
        کوه خورشید را
        به دوش می کشید
        تا به لبخندِ گرم گذشته ات
        کوچ کند!!
        درودبی پایان
        بارها وبارهاخواندن دارد
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۷
        سلام بر خاطره ترین ارادت با طعم کرانچی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تاراناصری راد (خاطره)
        تاراناصری راد (خاطره)
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۴۳
        خندانک خندانک
        خندانک
        خندانک
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۳
        تارای گلم خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        پنجشنبه ۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۱۸
        من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
        حرفی از جنس زمان نشنیدم
        هیچ چشمی،
        عاشقانه به زمین خیره نبود
        کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
        هیچ کس زاغچه‎ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت

        من به اندازه‎ی یک ابر دلم می‎گیرد
        وقتی از پنجره می‎بینم حوری
        -دختر بالغ همسایه-
        پای کمیابترین نارون روی زمین
        فقه می‎خواند

        چیزهایی هم هست؛
        لحظه هایی پر اوج
        مثلا شاعره‎ای را دیدم
        آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
        آسمان تخم گذاشت *

        و شبی از شبها
        مردی از من پرسید
        تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

        باید امشب بروم!
        باید امشب چمدانی را
        که به اندازه‎ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
        و به سمتی بروم
        که درختان حماسی پیداست
        رو به آن وسعت بی‎واژه که همواره مرا می‎خواند

        درود آقا پژمان خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۸
        سلام بر شیخ قشقایی
        سپاس از یادگاریت در این صفحه خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۳
        منیژه ی عزیزم خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد شریف
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۱۳
        درودها خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۰۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا پیروتی (رها)
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۳۱
        چه لحظه ی بغض آلودیست
        دیدار انتظار با......
        ..............
        انگار پشت تک تک این واژه ها شاعری بوده که داشتته خیل چیزایو ک میخاسته رو مرور میکنه و میبینه هیچ کدوم اونطور نشد ک فکرشم میکرد...
        اما کاش میشد به لبخند گرم گذشته کوچ میکرد...
        شعر قشنگی بود...قلمت سبز و دلت اباد
        و لبات مثل همون لبخند گذشته ت که نوشتی ازش مملو از خنده گرم گرم خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۲
        سلام بر پیروتی ترین
        متشکراتم لطف کردی و باعث زحمت شدیم
        مخلصم خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۳
        درود سارای جان
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        جمعه ۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۶
        پوتین ها بدون پا برگشتند
        یونیفرمِ آزاده زنگ خانه را زد
        چه لحظه ی بغض آلودیست
        دیدار انتظار با....

        درود بر شما بزرگوار
        بسیار سپیدتان زیباست
        دستمریزاد
        نویساقلمتان وسبز گذران زندگیتان
        موفق باشید خندانک
        خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۳
        سلام بر رحیمی ترین
        خاک پاتیم و سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۳۵
        ســــــــــــــــــــــــــــلام ........ گرامی

        دستمریزاد. خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۵ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۵۳
        سلام جناب انصاری
        خیلی خیلی ممنون خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۴۳
        پوتین ها بدون پا برگشتند

        تنها شعری بود که ازتون خوندم و بخاطر این یه جمله دلم نخواست اول آخرشو بخونم اتفاقا خیلی هم با اشتیاق از اول به آخر خوندم و لذت بردم

        مثل همیشه درخشان و زیبا و زیباو زیبا بود

        قلمتون تنویسا خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۱۰
        سلام شیخ والسحر
        این پایان بندیهای ماهم چه دردسری شدند
        خندانک خندانک خندانک
        ممنون که خوندی خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۵
        بهت حق میدم سحر، این شعر فوق العاده ترین هست خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۱
        هر چند از نقد بعضی دوستان البته نقد که نه کنکاش و کالبد شکافی و توضیح شعر بند بند آن خرسند نیستم چون کمی محدود میکند مخاطب را از لذت و برداشت شخصی از شعر خرسند نیستم .ولی خود شعر را بکر و بی نقص دیدم در مظلومیتی شکوهمند و مهمتر تم حفظ شده در پشت زمینه شعر که پاره نشده بود .این شعر را شعری متفکرانه و حرفه ای دیدم .موفق باشید.
        اصغر ناظمی
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۳۳
        سلام
        ودرودها خندانک خندانک
        هانا آزاد
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۱۶
        درود بر شما آقای بدری عزیز
        تازه شعرتون رو دیدم ، اما خوشبختانه قبلا توفیق داشتم که این شعر فوق العاده تون رو بخونم... من در جایگاه نظر دهی نیستم بنابراین تنها آرزو دارم که روزی به گرد پای شما برسم 🌹🌹🌹🌹
        ناهید فتحی
        پنجشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۲
        زیبا سروده اید خندانک خندانک
        در دستانش تفنگ داشت
        و یک قمقه
        آنروزها من نبودم اما...
        دلم برای چشمانش تنگ شده است
        روزی که میرفت
        من نبودم اما...
        تمام دشت صدایش میکردند
        و خورشید در انتظار...
        انگار تمام مردم شهر میرفتند
        و یک تفنگ ...
        ویک حماسه جاودان

        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۱۱ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۶
        سلام و درود فراوان
        بسیار عالی وزیبا
        وجالب بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        حدیثه بیاتی
        جمعه ۱۱ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۵۲
        سلام و درود برشما. بسیار زیباست خندانک
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۱:۱۴
        اصلا قرار نبود شعر اینگونه آغاز شود
        خواستم از تو بنویسم
        .
        .
        .
        خواستم از تو بنویسم
        .
        .
        .
        در مردمک پنجره اما
        کوه خورشید را
        به دوش می کشید
        تا به لبخندِ گرمِ گذشته ات کوچ کند!!

        سلام و عرض ادب و احترام جناب بدری عزیز و همراهان سایت ناب خندانک

        نمی دانم خودم دل ام تنگ است یا دلتنگیِ این شعر، دل تنگم را به خود آورده؟
        به زعم من شعر بودنی ست عاشقانه که با تراژدی های این زمان و در هزارتوی سخت و تلخِ رنج های مردمان؛ امیدِ خروش و جوششِ اشک هایِ شوق و رغبتِ کلام های تعلق و انبساطِ خاطری شیرین در خود مستور کرده که سویی از ذهن و قلب خواننده را چندین بار به خود می کشاند.
        اما باز، این آلام و این دردِ سدیدِ به ستوه آوردنده ی مردمانِ روزگار؛ رشته ی کلام را از هم می دَرَد و به خود پیچیدن ها و بدون پا برگشتن ها و لحظه های بغض آلود و سفره های خالی و لکنتِ لحظه ها و زندگی های باد کرده روی دستمان... پتکی می شود بر نوشته ای که می خواهد از او بگوید...

        فکر میکنم شعر هم دل اش تنگ است:

        در مردمک پنجره اما
        کوه خورشید را
        به دوش می کشید
        تا به لبخند گرم گذشته ات
        کوچ کند!!

        و غروب ها عجیب دل، تنگ تر است.

        سپاس از جناب بدری و پوزش از حضور اساتید خندانک

        آرزومند شادمانی مردم سرزمینم🌹
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۵
        سلام بر گلاله ترین
        ممنون از گشودن پنجره ی سبزی که همرنگ دلت توست
        دلی بزرگ
        اندیشمند
        ممنون که آمدی و به مهر خواندی
        خاک پاتیم خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۰
        استادان تاج سر ما هستند خندانک
        چهارشنبه ۹ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۴۹
        درود برشما
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1