غزل ۲۷۴- به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
به بوی گل نفسی همدم صبا میباش
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا میباش
گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی
بیا و همدم جام جهان نما میباش
چو غنچه گر چه فروبستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
وفا مجوی ز کس ور سخن نمیشنوی
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا میباش
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان پارسا میباش
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای او غزل هستند که بهغزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخنپردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبانهای اروپایی ترجمه شد و نام او بگونهای بهمحافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار میشود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیدهاند.
قبلیغزل ۲۷۵- صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
بعدیغزل ۲۷۳- اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
معانی لغات غزل (274)
به دور لاله : به هنگام گل لاله، به دوران گل لاله، موسم لاله .
قدح : پیاله بزرگ .
نفسی : یکدم، یک لحظه .
همدم : هم نفس .
همه ساله : تمام مدت سال .
پیر سالک : مرشد و هادی راه طریقت الی الله .
گرت هواست : اگر آرزوی داری .
جم : جمشید، پادشاهی که اهورامزدا با او گفتگو کرده، کلیم الله اول (وندیداد) و او پیش از حضرت زرتشت می زیست .
به سرّ غیب رسی : به اسرار نهان دست یابی .
جام جهان نما : جامی که کیخسرو در آن می نگریست و به اسرار همه جهان آن روز دست می یافت و بعد به نام جام جم مشهور شد . جامی که عامل معرفت و واسطه بین جمشید و خدا (اهورامزدا) بوده است .
فروبستگی : در هم پیچیدگی، گِرِه خوردگی .
گِرِه گشا : حلّال مشکلات .
به هرزه : بیهوده .
سیمرغ : مرغ افسانه ای .
کیمیا : عامل تبدیل فلزّات ارزان مانند مس به طلا که افسانه ای بیش نیست .
طاعت : اطاعت، عبادت .
معاشر : رفیق، یار .
معانی ابیات غزل (274)
1) موسم گل لاله، جام شراب بگیر و از ریاکاری بپرهیز و همزمان با بوی دلاویز گل، لحظه ای با نسیم صبا هم نفس شو .
2) منظورم این نیست که در تمام مدّت سال باده بنوش. سه ماه می بنوش و نُه ماه پرهیزکار باش .
3) آنگاه که پیرِ راهنمایِ عشق تو را به باده نوشی فراخواند، بنوش وبه بخشش خداوند امیدوار باش .
4) اگر آرزومندی که همانند جمشید از رازهای نهانی جهان آگاه شوی، بشتاب و با جام جهان نما (ضمیر مرشد کامل ـ جام شراب) همدم باش .
5) اگرچه کارهای جهان به مانند غنچه به هم پیچیده و سردرگُم و دَرهَم است، تو همانند باد بهار که غنچه را از هم باز می کند گره گشا باش .
6) از کسی انتظار وفاداری نداشته باش و اگر این حرف را قبول نداری بیهوده به جستجوی سیمرغ و کیمیا (عنقا و اکسیر) وقتت را به هدر ده !
7) حافظ، هوادار و شیفته عبادت آن هایی که از خدا بیگانه اند مشو ولی با رندانی که به اسرارِ الهی آشنایند معاشر و هم نشین باش .
شرح ابیات غزل (274)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون اصلم مُسبغ
*
شاه شجاع مردی شراب خوار و پرخور بود. این دو عادت سبب بیماری نقرص می شود. به این معنا که رسوب مواد زائد اسیداوریک در مفاصل سبب دردهای شدید مفاصل به ویژه در انگشتان پا خواهد شد. شاه شجاع که دچار این بیماری شده بود اطبّاء او را از نوشیدن شراب منع کرده بودند . حافظ این غزل را در آن هنگام سروده و به او توصیه می کند که در سه ماهه بهار که فصل گل و سبزه است شراب بنوش اما نُه ماه دیگر را ترک کن. توضیحاً شراب اگر زلال و روشن و شفاف بوده و فاقد کدورت واملاح موجود در دانه انگور به ویژه انگور نارس باشد زیانِ کمتری دارد . توصیه حافظ بدان سبب است که او نسبت به گذشت عمر بی بدیل حسّاس و به بهره برداری از هر وقت خوش که دست دهد به ویژه در فصل بهار معتقد بوده است . از معنای بیت سوم این غزل چنین برمی آید که حافظ خود را پیر سالک عشق و عرفان دانسته و به شاه به صورت آمرانه می فرماید : می را بنوش و به رحمت الهی امیدوار باش .
شاعر در ابیات بعدی این غزل مضامین لطیف را گنجانیده و در بیت مقطع به صورت غیر مستقیم آنطور که شاه شجاع بفهمد خطاب به خود می گوید : هرگز به طرفداری از ریاکاران و متظاهرین که به صورت ظاهر خود را عابد و زاهد می نمایانند برنخیز و پیوسته هم نشین و معاشرِ رندانی باش که فطرتاً خداشناس و پرهیزکارند و این کنایه یی است به شجاع که به منظور حفظ ظاهر با شیخ علی کلاه، رقیب و دشمن حافظ روابطی برقرار کرده و از معاشرت با حافظ شانه تهی می کرد .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
درود استادبزرگارم
خسته نباشید
ممنون ازاین پست ارزشمندتان