جمعه ۲ آذر
عابرپاییز
ارسال شده توسط بهاءالدین داودپور تخلص بامداد در تاریخ : دوشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۴ ۱۴:۴۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۹۲ | نظرات : ۸
|
|
عابری پاییزیم که بهارعمرم خزان گشته ورفته رفته نقاب درچهره ی خاک سردوبی روح می گذارد.روزگاری پیش جوانی شادبودم دنیایی لطیف باکوهی پراستقامت ودامن کوهی سرسبزوخرم درجواررودخانه ای پاک وصاف وآغشته به رایحه ی خوش گلهاوپرواز رویایی پرندگان کلبه ی محقروساده ام بیآلایش و...ناگهان سیل ویرانگری آمدوکلبه ی محقرم راباخودبردچرخ روزگاردامن سبزطبیعت راخشکاندوپرندگان راکوچاند.......
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۱۳۶ در تاریخ دوشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۴ ۱۴:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.