درود بر شما دوستان
دیشب جریانی برایم تعریف کردند که واقعی و خیلی خنده دار بود.
حیفم اومد شما هم نشنوید.!!!!!!!
در شهرستانمون شخصی مزاجعه می کنه به روانپزشک و راجع به
مشکلی که داره با هم گفتگو می کنند.
هر چی راه کار بهش میده دکتر ایشون میگه امتحان کردم و نمیشه.
دست آخر دکتر بهش میگه برادر من شما باید بری مرده شورخونه
و به یکی از مرده شور ها بگی مثه یه مرده بشوردت.
ایشون هم می پذیره و کاغذی از دکتر میگیره و میره....
وقتی به اونجا میرسه کاغذو نشون میده و مرده شورم می پذیره
بهش میگه برو بخواب.ایشون لباساشو در میاره و روی سکو دراز
می کشه و اون بنده خدا هم میره وسیله هاشو میاره که مشغول شه.
وقتی وسایلو درمیاره که مشغول شه،طرف بهش میگه با این لیف ؟
یارو میگه باشه بابا بمون تا برم برات لیف بیارم..
وقتی میره دنبال لیف؛چند نفر وارد میشن واسه شستن مُردشون
میگن کسی اینجا نیست؟
اونا سه نفر بودن و پرسیدن.همشهری هم سرشو بلند می کنه می گه
چرا اینجاست رفته واسه من لیف بیاره!!!!!!!!
دوتا از اونا در جا سکترو میزنن و اون یکی پا به فرار می زاره و
داد می زنه مرده زنده شده !!!!!!!