در حافظ نامه ی خرم شاهی آمده است که : « زاهد از شخصیت های
مشهور ومنفی ودوست نداشتنی شعر حافظ است که به صورت «واعظ »
، « شیخ » ، « فقیه » ، «امام شهر» ،ملک الحاج» ، « مفتی » ، و«قاضی
»، نیز ازاو یاد می شود. واهل مدرسه وصومعه (کنایه از مساجد وخانقاه
ها وزیارت گاه و ریاضت گاه ها) ومجلس وعظ است . از لحاظ قشری گری
نه ظاهر پرستی و خرقه پوشی وبعضی صفات دیگر ، با شخصیت منفی
دیگری درشعر حافظ ، همسان و هم درد است وآن همانا صوفی است که
او نیز پشیمنه پوش تندخو وبری ازعشق وبی بهره از معرفت است
ودامگاه او خانقاه است . حافظ درمقابل این دوچهره ی منفی یک چهره ی
مثبت از انسان کامل در دیوان خود ارائه داده است که اهل عشق وخرابات
یا دیر مغان است و رند نام دارد(خرمشاهی ، 1372: 366-365)
صفات زاهد در دیوان حافظ:
1- خود بین ومغرور وبی درد است :
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
2- محتسب وار و بوالفضول وعیب گیر رندان است :
زاهد از کوچه ی رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بد نامی چند
3- ریاکاروجلوه فروش وسست ایمان است :
واعظان کاین جلوه در محراب ومنبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
4- دوست دار جاه ومقام است :
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش زانکه منزل گه سلطان دل مسکین من است
5- طمع به نعیم بهشت دارد:
زاهدشراب کوثر وحافظ پیاله خواست تا درمیانه خواسته ی کردگار چیست
6- اهل عشق نیست :
نشان مرد خدا عاشقی ست باخود دار که درمشایخ شهر این نشان نمی بینم
7- اهل حق وحقیقت نیست :
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن درحضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم