سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      یک شب شعر با دوستانم
      ارسال شده توسط

      سامان آقایی

      در تاریخ : سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۲۱:۰۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۷۶ | نظرات : ۳۷

      درود بر همه استادان گرانقدر...
      مطلب مندرج شده در این پست به یک شب شعری با دوستانم در سنندج مرطبت میباشد... آنجا که شبی دوستی این یک بیت شعر معروف از خواجه شیرازی را زمزمه می کرد:
       
      اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا     به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
       
      در این بین من هم به دو بیت شعر از شاعر نامدار کرد امیر نظام گروسی در جواب به شعر خواجه شیرازی اشاره کردم که آمده است:
       
      اگر  آن  کرد  گروسی  به  دست  آرد  دل  ما را     بدو   بخشم  سر   و   جان  و   تن  و   پا   را
      جوانمردی به آت باشد که ملک خویشتن بخشی    نه چون خافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
       
      دوستی دیگر اشاره ای به جوابی دیگر از شخص دیگری نمود و آن دو بیت شعر از دکتر انوشه بود:
       
      اگر آن مه  رخ تهران  به دست  آرد دل  ما را     به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
      سر و دست و تن پا را به خاک گور میبخشند     نه بر ان مه لقای ما که شورافکنده دنیا را
       
      که در میان ناباوری جمع ما یکی از دوستانم به نام صباح به چنین زیبایی در دو بیت زیبا پاسخی داد:
       
      اگر آن دخت چهارباغی به دست آرد دل مارا     به چشمان سیه بخشم مالک دین و دنیا را
      تمام روح و جان و تن که بخشنده ببخشیده      بدو بخشنده بخشم من که در گمگشته معنا را
       
      و در این جدال هم که من واقعا لذت می بردم و دلم هوای عاشقی به سر داشت برای اینکه از قافله عقب نمانده و جلو دوستان کم نیارم یه چیزی به زبان اوردم:
       
      اگر   یار   او  باتویی   به  دست   آرد  دل  ما  را     برایش   ارزو مندم   جنت   دین  و  دنیا   را
      جوانمردی نه چون خواجه که ملک مالکی بخشد    نه چون آن شاعر گروس ندارد با خود مدارا
      نه چون انوش که می بخشد تمام هستی خودرا     نه چون صباح با افراط که کفر گوید خدا را
      جوانمردی  به  این  باشد سلامت  دار  یارم  رب     گه در سیمای او بینم تنها سیمای خدارا

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۲۰۱۱ در تاریخ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۲۱:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0